فرحزاد که تا چند دهه پیش به دیباچه اسم مسیر پیاده روی تا امامزاده داوود مورد توجه سکون می گرفت، بیش از ده سال است که به یکی از تفرج گاه های مهم تهران تبدیل شده است. توجه و بدرقه از باغچه مهمانخانه های فرحزاد به حدی است که شام ها به سختی می توان مدخل سرپوش این توجه موقع جای پارک خالی برای اتومبیل پیدا کرد. یافتن مقام پارک ساکت و امن، خودش مسلماً یکی از اجزای فرحزادگردی است.
به نشان عباس اقبال: «فرحزاد قریه دیگری است باب شمال غربی طهران بین تجریش و کن. لقب کلمه و ننگ این قریه نیز دروازه اندر کتاب قطار الطالبیه آمده به به شکل فرزاد که املا صحیح قدیم طرفه العین فره زاد بوده و بعدها این کنیه به صورت فرح توشه درآمده که به معنای محل زایش و پیدایش شادی است.»
روستای فرحزاد از بخش های خوش عصیر حل و هوای نهاد چهره تهران به حساب می آمده است و هنوز نیز درصد بالایی از اهالی این وقت را ساکنان قدیمی دهات فرحزاد تشکیل می دهند، ولی در نشانه تاثیر توسعه شهر تهران، دروازه اندر دهه های ماضی شاهد مهاجرت افراد با قومیت های متفاوت به این موجودی بودیم. فورحالی شدن حاضر این سرگذر اعتنا دارای حدود 20 هزار تن جمعیت است که جمع و منها بر اهالی بومی، عمدتا شامل بیگانگان قوچانی، ترک زبان، قزوینی و غیره می شوند.
قدمت گردشگری باب گذشته، تابستان ها، جمعیت کثیری از اهالی تهران برای انهزام از گرمی و برودت به فرحزاد می آمدند و با کرایه کردن خانه یا باغچه ای سکونت می کردند و حتی شماره باند ای مدخل سرپوش فضای باز خرگاه می زدند و تعطیلات تابستان را بدین ترتیب می گذراندند.
نکته دیگری که از فرحزاد در خاطرات تهرانیان قدیم نگارش شده است، مسئله تحکم گذرگاهی فرحزاد برای زوار امامزاده داوود بود که ایستگاه اصلی نفس سفر زیارتی، همین آبادی بود. زیارت کنندگان شامگاه را داخل این محل می گذارندند و صبحگاهان با سود کردن حمار و قاطر به سمت امامزاد داوود عزیمت می کردند.
مهاجرت موقت تهرانی ها و مقام ایستگاهی فرحزاد عادت بزه رونق داد و ستد کسبه دم آبادی می شد. بنابراین تابستان برای اهالی فرحزاد منبع دخل و مکنت بود و این خصوصیت موجب سکونت دائم جمعی مهاجر داخل آنجا شده که درون قیاس با دیگر آبادی های شمیران نظیر پرداخت و شکراب که به سبب بن بست بودن راه، مهاجر پذیر نیستند و دارای ساکنانی با نژادی فرد هستند، فرحزاد را کاملا متمایز کرده بود.
این شامگاه هافرحزاد به ویژه داخل شب های تابستان، میزبان مردمانی است که برای رهایی از قلق و آرامش های کشور و حضور داخل محیطی سکون بردبار و آزاده به آنجا می روند. این محله لبریز از قهوه غرفه ها و کاباره سنتی است و برعکس بقیه مناطق تفریحی خو تهران مثل مقید تنگ و درکه، نه کوهی دارد و نه طبیعت چندان بکری. از بزرگراه یادگار به خیابان فرحزاد که می رسیم با تابلوهای رنگارنگ کافه ها و کافه ها، مغازه های قلیان فروشی و بساط دستفروشان کنار خیابان سیما به گستاخی می شویم.
در بار ها سنتی جا متفاوت است. با مدخل به آنها تخت های چوبی، گلدان ها و درختان سبز می بینیم و صدای دلنشین عصاره را می شنویم. معمولا تو طول روز زوج های شاب و خانواده ها برای صرفه غذا این نوع رستوران ها را تعیین می کنند. قهوه غرفه های قدیمی تر باز بیشتر میعادگاه پیرمردها یا پسران جوانی است که ساعت های بیشتری را پای قلیان درب آنجا می گذرانند. مدخل سرپوش جلوی آنها منقل های کباب قرار دارد که بوی دودشان همیشه سر پشه دره فضای خیابان می پیچد. این قهوه خانه به نقیصه قیمت پایین تر با غذاخوری های یک و مدرن رقابت می کنند.
نزدیک های ساعت دو شب کم کم غذاخوری ها و کافه ها بسته می شوند. شلوغی و هیاهوی خیابان فرحزاد بازهم تمام می شود تا فردا سپیده دم که دوباره نورسته و پیر ها و خانواده هایی برای صلح و گذراندن وقت به خوشی آنجا را گزینش می کنند.
بعدها قیاس عامیانه کبریا را که به تدریج به تخفیف را کاربرد می شده، به مسرت عربی مبدل ساخته و فره توشه و فرزاد را فرح زادراه کرده است. مولف کتاب منتقله الطالبیه، اعتبار جمعی از سادات مهاجر را می برد که به این قریه متحصن شده و باب آنجا سکونت اختیار کرده بودند.
مالکیت فرحزاد
مستوفی الممالک مالک بسیاری از آبادی های گرداگرد تهران، چون بهجت آباد، یوسف آباد، ونک، فرحزاد و... بود. درب این باره معیرالممالک نتیجه معلول است:
مستوفی الممالک دستی آبادکننده داشت و تو ایجاد قریه و جاری ساختن قنات می کوشید و زیبایی آباد، یوسف آباد،... و فرحزاد از آبادکرده های اوست/ نجیبان و نسوان عصر ناصری.
- ۹۵/۰۱/۲۲