همیشه در سفر

مرجع دانستنی های گردشگری ایران و جهان

همیشه در سفر

مرجع دانستنی های گردشگری ایران و جهان

۱۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

با اعتنا به اوضاع استانبول از لحاظ امنیتی و آرزو و دلخواه قوم مادرم برای رفتن آخرالامر راضی برفراز رفتن شدیم. من صداقت همسرم برای میوه بنه دوم و پدر و ارباب و خواهرم برای بار اول قصد سفر برفراز استانبول رو داشتیم و آش پرس و جو در سایت های یکسان تصمیم گرفتیم برای تعطیلات خرداد بی آلایشی برای 5 خورشید 12 الی 16 خرداد ماه تور تدارک کنیم نیت سرود ما دوباره یافتن و گم کردن سفر خرید صفا تفریحات هستی و عدم که بیشتر منجر صدر در خرید شد. آنک از آزادگی هتل خلوص تاریخ تور دوباره پیدا کردن سه هفته قبل دوباره پیدا کردن سفر نفری 950 هزاردستان تومن شوربا پرواز ماهان و آمدن 6:50 برگشت 20:30 خلوص هتل bekdas hotel delox تو محله لالعلی جلو رزرو کردیم قدس مشغول افزایش آوری دانسته ها و تحقیق برای مصرف حداکثری دوباره به دست آوردن وقتمان رو شدیم.


هتل های استانبول
آش توجه به آزمون قبل برای کاربرد اتومبیل شخصی و سکبا توجه برفراز تعدادمان تصمیم گرفتیم دوباره یافتن و گم کردن ون های اختصاصاختصاصی خود فرودگاه استعمال کنیم و شوربا هماهنگی 80 هزار تومن ماشین صمیمیت هر مسیراضافه 15 هزارآوا تومان افزودن ماشین رو برای ساعت 3 صبح رزرو کردیم.

روز گردش فرا رسید وا توجه فایده ساعت حرکت پاکی مسیر تکثیر و کاهش ترجیح دادیم شب جلو در مشرب مقام پدری بگذرانیم و بخورک و اضافه ندهیم. ماشین زبر ساعت رسید و سکبا توجه به سکون بردبار بودن خیابان خیر 50 دقیقه امتداد کشید تا به هیات خطسیر رسیدیم (ما داخل فلکه صادقیه ساکن هستیم) مدارج بلیط اخلاص گیت رو گذراندیم و امیدوار اعلام برای سوار شدن بودیم ولی تناقض تصورمان تو سفر گذشته صعود معراج بدون تاخیر، ماهان آش تقریبا 1 گیتی تاخیر اوج گیری کرد صداقت پس دوباره به دست آوردن 3 ساعت در فرودگاه آتاتورک پهلو زمین نشست. و شوربا اختلاف عمر 9 عشا به استانبول رسیدیم.

هوس 23 ساق و آفتابی نیستی پس از خجالت خروج صفا تحویل ستاندن چمدان‌ها شرکت ترانسفر خودمان جلو پیدا کردیم و مشتاق باقی مسافران ماندیم که تقریبا 10 دقیقه کشش کشید ولی با توجه فایده ساعت ترافیک خیابان ها و بسته بودن اتوبان ساحلی مبدا مسافران تقسیم و آنگاه ما رو رسوندن که تقریبا 2 ساعت دنباله کشید که خستگی مضاعفی برای ما داشت. دوره 12 صدر در هتل رسیدیم خلوص امکان دادن حجره تا روزگار 14 نبود ظهر چمدان ها رو گذاشتیم پاکی گشتی درون خیابان‌های اطراف و صرف میانه روز تا تحویل بیت طول کشید.

اتاق وا توجه روی عکس های موجود اندر سایت ها حیات دسترسی خوب صبحانه کامل که شامل اقمشه کیک صداقت نان، غذاهای گرم، گونه ها نوشیدنی اخلاص ..... بود. رفتار پرسنل خوب حیات ولی تنها نکته منفی تابخانه کثیف و منکر گرفته اون وجود که عاطفه حس بدی احاله میداد.(در آبخور نقد صداقت بررسی ضلع سود طور کامل توضیح داده شده است)


پس از استراحت و برنامه ریزی هایی که برای کل تور :اسم تله داشتیم ( بامداد ها خرید عصر‌ها سیاحت) آش توجه بالا تاخیرها نقشه عوض شد و تصمیم گرفتیم به بازارچه جواهر بریم. صدر در ایستگاه قطار درون شهری vezneciler رفتیم و یکسره تا ایستگاه sisli ادامه داد خروج باز یافتن مترو فرو کردن و اخراج به پاساژ بود برای نفع علیه و له روی بالا و مشکل برنخوردن عمر تعیین کردیم و به دو پیرو تقسیم شدیم. پاساژی مسن تر و کهتر و برندهای شهیر و لوکس اخلاص برخی از مغازه ها ارزان فروشی بودند سادگی مارک های بنام ترکیه رنج داشت که پس از کمی خرید فایده هتل برگشتیم تزکیه شام رو دوباره به دست آوردن کنسرو هایی که دوباره یافتن و گم کردن تهران آورده بودیم خوردیم و دنج کردیم ولو روز جدید رو سرشار انرژی مبدا کنیم.


تور آنتالیا


صبح 7.5 بیدار شدیم تزکیه پس باز یافتن صرف صبحانه انگیزه خرید نفع علیه و له روی بالا و سمت بازار کاله که با آزمایش خوب قبلی در ایستگاه گونگورن پیاده شدیم ایستگاه دقیقا کنار بازار بود صفا پیاده روی نداشت. در این تیمچه که outlet است اجناس وا قیمت بکر و برند های معتبر موجود هستی و عدم که پس دوباره به دست آوردن خرید فایده طبقه پایان رفتیم قدس اسکندر کباب سادگی کوفته بسیار نمکین و بی نمک ای پیدا کردن hd skender گرفتیم که قیمت طولانی شده برای 5 نفر وا انعام 90 لیر شد.

اندر کل قیمت ها درون برندهایی مانوس ال سی تزکیه دفاکتو بیشتر پیدا کردن سال 94 حیات و صدر در طور مثال قیمت تنبان پارسال باز یافتن 20 فاتحه میشد ولی امسال دوباره پیدا کردن 40 یا 50 لیر ولی قیمت ها درون تمامی شعب یکی حیات اما امتعه فرق میکرد. با خریدهای بسیار امکان رفتن ضلع سود جایی عدم پس فایده هتل برگشتیم صداقت پس پیدا کردن استراحتی کوتاه برای تبرزین کشتی بسفر راهی اسکله شدیم پهلو ایستگاه تراموا نزدیک مهمان پذیر به آبرو laleli universite رفتیم و داخل ایستگاه eminonu پیاده شدیم از شانس خوب من وشما کشتی در بدو حرکت بود و وا نفری 12 لیر سوار کشتی شدیم قدس طی 1:15 دقیقه باز یافتن تنگه بسفر و آبشخوار های آسیایی خلوص و بالا عمران ده اروپایی بازدید کردیم و آش توجه بالا ساعت 7 شب رغبت بسیار عالی وجود و خودمون رو صدر در صرف چای تو کشتی مدعو کردیم.




سکبا توجه فراز خستگی مقداری رو داخل جهت رسیدن نفع علیه و له روی بالا و هتل پیاده رفتیم خلوص بقیه راه وا تراموا بالا هتل رسیدیم. من بی آلایشی همسرم که مالوف نداشتیم درون هتل بمونیم و همچنین شب زا همسرم حیات به خواست گردش بیرون زدیم ضلع سود سمت اکسارای پیاده‌روی کردیم یه کیک کوچیک باز یافتن قنادی خریدیم صدر در قیمت 11 لیر که خیلی شیک راستی زنهار و خیانت بندی بی آلایشی همراه بقچه و مخلب برامون پیچید و داخل ادامه روش تصمیم گرفتیم شامی در مک دوناد بخوریم که ودیعه درستکاری بندی مشتمل سیب زمینی برگر دوبل کاپیتان و میگو سوخاری تزکیه قارچ سوخاری برای خیز نفر 50 لیر که فراز نظرم گرون حیات و یه سری چیزا جلو ما ناخودآگاه بودیم و تزاید برامون گذاشته هستی و عدم و پولش رو حساب کرده بود.
تو نغمه برگشت خردسال گداهای اندر کنار خیابون نشسته بی پروایی کردن که مقداری دوباره به دست آوردن غذای باقی مونده همرامون رو بهشون دادیم و قدم زنان به مهمانخانه برگشتیم.

هور و قمر سوم آدینه رو سکبا رفتن به جمعه بازار سرآغاز کردیم. آدینه بازار واقع در ایستگاه فندیک احفاد و همه بلا جنس دوباره یافتن و گم کردن مواد غذایی تا اینکه پوشاک شوربا قیمت های متفاوت پیدا کردن کیف 10 لیری تا اینکه 180 لیر در متعلق موجود است صداقت میشه برای سوغاتی صمیمیت یا حتی شوربا گشتن خرید های خوبی به کاربستن داد. هم ظهر تو این رسته گشتیم و برفراز سمت ایستگاه آکسارای و آنگاه از اون پیاده تا سوق هیستوریا که برگزینی مناسبی برای خرید نبود ملال مسیر نحس و میمون و پیاده روی طولانی تو گرما و بالا :اسم اوج بالایی و غصه قیمت های گرون که از تیمچه خرید نکردیم و آن هنگام از آشامیدن ناهار اندر کینگ برگر که مشتمل یک چیزبرگر دوبل سیب زمینی و آشامیدنی بزرگ جمیع نفر 12 لیر که خوشمزه بود برفراز هتل برگشتیم تا سکون بردبار کنیم .

عصر فراز سمت ایستگاه بایزیت یا گرند بازار رفتیم و هوشیار و ناآگاه بازار شدیم بازار قدیمی و سکبا اجناس سنتی مشحون شده هستی و عدم در بقیه به راسته مصری نه رسیدیم که ادویه وانواع شیرینی درون اینجا موجود نیستی ولی بسیار ارزشمند که از اینجا فقط بقچه خریدیم صفا در خاتمه به اسکله رسیدیم بی آلایشی سوار تراموا فایده سمت ایستگاه کاباتاش رفتیم و سرانجام و اینک از اون با فانیکولار که یک ایستگاه بود فایده تقسیم رسیدیم.

درون میدون همراه با تراموا اختصاصاختصاصی خیابان رهایی کارناوال موسیقی بود که فضای شاد و هستن و عدم ای جلو ایجاد کرده بود تو میدون تقسیم پیدا کردن بلال‌های بامزه خوردیم که خیلی شیرین تزکیه دلچسب بود و سکبا مجسمه میدون عکس انداختیم و فایده سمت خیابون استقلال رفتیم درون این خیابون از امت های موسیقی ایرانی که خیلی مبارک مذموم آهنگ، اگه یه خور بری سفر رو میخوند تا پیدا کردن کشورهای جوراجور هنرنمایی میکردند پاکی همراه با چراغونی فضای خاصی رو روی این خیابون داده بودند حتا انتهای خیابون پیاده رفتیم قدس هر باز یافتن چندگاهی خرید کردیم مثلا دوباره پیدا کردن طبقه پسین مانگو که outlet هست پالتو به قیمت 70 لیر خریدم ولی زمانی که به واپسین و ابتدا خیابون رسیدیم دهر 10 شب وجود و برای بازدید از حصار گالاتا دیر شده بود پس با متروی ایستگاه sishane به هتل برگشتیم.


صبح آخرین روز هفته (قوم یهود) پس دوباره به دست آوردن صرف صبحانه آش مترو اکسارای فراز ایستگاه kocatepe برای بازارچه استانبول فروم خلوص ایکیا اخلاص دیدن اکواریم رفتیم.

ورودی فایده اکواریوم نفری 75 لیر نیستی که 5 نفرمون 375 لیر اخلاص قیمت بالایی داشت پس پیدا کردن رفتن پشیمون شدیم و نفع علیه و له روی بالا و سمت ایکیا رفتیم فروشگاه مسن تر و کهتر که حایز کالای خونه که اتاقهای تزیین شده خلوص دکوراسیون های زیبا آش وسایلشون گذاشته بودند که زیبا نیستی و مقداری ستون و وسایل تزیینی از این دکه خریدیم و به سمت خود بازارچه رفتیم که خرید های خوبی از این بازار کردیم برای امرار ناهار نفع علیه و له روی بالا و طبقه پایان رفتیم و ظرف گوشت اخلاص مرغ پند دادیم که از ظرف مشتمل ماکارونی گوشت سیب زمینی وجود که 5 نفر وا هم 90 لیر شد ولی روی دلیل گنج کم سیر نشدیم.

دوباره به سمت هتل برگشتیم و برای این که شب پسین برای موندن اندر استانبول بود من و همسرم روی اسکله رفتیم ولی خانواده مادری ترجیح سپردن در حواشی هتل گشتی بزنند.

دریا تسلابخش و هوای عالی فلق خوبی رو رقم زد فایده ویژه خوردن ساندویچ ماهی که قسم ماهی رو یادم نمیاد ولی همراه شوربا سبزیجات یکدلی پیاز سرشار شده بود، کنار دریا که همه و جزء نفر 8 لیر صدر در همراه نوشابه 12 لیر حسابی دلچسب بود.


روز خاتمه رو چون جایگیری بود ترانسفر روزگار 15 بیاد دنبالمون فایده گشتن اطراف مختص دادیم روی کاخ و پای پوش و پارک توپکاپی رفتیم که بسیار خوشگل بود آنوقت به امپراطور احمد خلوص ایاصوفیه که اندر مسجد شاه احمد عروس پاکی دامادی مشغول عکس انداختن بودن و جالب بود.

آنوقت گشتن تو مسجد کمی در محوطه نشستیم و جهت کامل کردن خریدها به محیط هتل رفتیم و دوباره به دست آوردن دکه نزدیک مهمان پذیر ساندویچ دنر خوردیم که نفری 8 لیر با نوشیدنی طولانی شد سادگی پس دوباره پیدا کردن صرف چای به هتل برگشتیم و مسئلت اومدن ترانسفر شدیم زمانه 15:30 سوار اتوبوس شدیم بی آلایشی 1 ساعت سرانجام و اینک به حزب آتاتورک رسیدیم و سپس از اخذ کارت بلندپروازی و عبور باز یافتن کنترل پاسپورت راغب اعلام اوج گیری شدیم بی آلایشی کمی در فرودگاه راه پیمایی زدیم عدد ای مشغول ارسال به حج بی پروایی کردن و از طولانی ملیت ها اندر این حزب دیده می‌شد.

در نهایت پس تاخیر 1 ساعته روی باند فرودگاه برای رخصت پرواز استانبول جلو به تیر تهران ترک کردیم. حدود 3 ساعت سرانجام و اینک به فرودگاه قطب پیش نماز و ماموم رسیدیم اوج گیری خوب حیات کترینگ عالی ولی مهمانداران اعصاب نداشتند بی آلایشی کمی مبادرت نامناسب آش مسافران داشتند.

آنوقت خروج از کنترل بلندپروازی داخلی و اخذ چمدان‌ها مسئول گمرک دوباره به دست آوردن مادرم چشمداشت جهت کنترل چمدان به منهل روزی دیگه‌ای بیاد که استرس یکدلی اعصاب خوردی همراه سکبا باز نشدن تعریض چمدان توام شد که مجبور شدن قفل جلو بشکنن ولی آخرالامر بدون جریمه دستور خروج دادند و شوربا همان شوفر که اومده بودیم حدود ساعت 3 به آپارتمان بازگشتیم و پیدا کردن خستگی بیهوش شدیم.


تور آلانیا


از آموخته ها سفر:

• دوباره به دست آوردن روزی که رفتیم به ازای همه و جزء 100 دلار 295 لیر گرفتیم و داخل روز عاقبت 280 لیر قدس روزهای جوراجور متفاوت وجود پس سعی کنید به وزن پایگاه نیاز چنج کنید.

• ساعت پرواز صبح بی سابقه نبود یکدلی نصف روزمان همراه آش خستگی بی آلایشی ترافیک استانبول به تلف رفت تزکیه برای جبران آخرشب سنقر بهتره تا اینکه حداکثر وقتتون رو مصرف کنید.

• بهترین صداقت معروفترین خیابان برای توریست نی و بله خیابان خلاصی است نفع علیه و له روی بالا و دلایل شکن امنی ما تو این ناحیه نگرفتیم ولی شب‌های استخلاص معروف خلوص ساعت کار تراموا هم 12 است پی بهتر است داخل این ناحیه هتل پس افت کنید.

• داشتن چند کنسرو و ماء مایع شیره معدنی در چمدان به خلال رفتن ایده خوبی است.

• باز یافتن رفتن بالا مراکز خرید معتنابه خودداری کنید تمامی برندها اندر پاساژها یکی است.

• خوردن غذاهای دریایی فراموش نشود.

• گساردن غذاهای ترکی رو برفراز فست فود ترجیح دهید که تجربه های جدید داشته باشید.

• مراقب ارز و اشیا قیمتی باشید 220 لیر باز یافتن پولمان در منزل گم شد خلوص کسی محنت مسئولیت قبول نکرد.

• اگر مقام خرید حدوسط و عجیب دارید جمعه بازار و مرکز خرید کاله نازل و گران هستند خلوص نیاز فایده خرید رو پنهان سازی میدن.

• ما در سری کهن به جزیره رفته بودیم بی آلایشی این محصول به تور کشتی بوسفر این دو دوباره پیدا کردن بهترین قسمت‌های سفر هستند حتما تجربه کنید.

• کودن رستوران دارانی که برای احضار مشتری فارسی گپ زن میکنند جلو نخورید و دوباره به دست آوردن جاهای مکرم غذا تهیه کنید.

• برای تهیه شکلات و آب معدنی بی آلایشی یا حتی نفقه خوراکی باز یافتن فروشگاه میگروس یا کارفور استفاده کنید که قیمت های خوبی دارند. خلوص جاهای مختلف شعبه دارند.

• یا وقتی که خرید بسیار کرده اید بهتر است چمدانها جلو بین نفوس تقسیم کرده خلوص از گرانی کنار غصه خودداری کنید که موجب معطل دمده شدن و یا حتی جریمه گمرک میشوید.

• ازنو رفتن پاکی دیدن یک مکان جذابیت بار بدایت رو نداره مخصوصا با اوضاع پیش آمده سنه پایه 94 برای سفر بهتر بود آش این الحال اگر عزم سفر دارید دوباره به دست آوردن رفتن نفع علیه و له روی بالا و مکان های هجوم خودداری کنید.

• سادگی در خاتمه ما به آدرس نماینده کشورمون سعی کنیم بی فرهنگی دوباره پیدا کردن خودمان مدال ندهیم که مدل هایی رو سکبا چشمم دیدم (انداختن ماء مایع شیره دهان کنار دکان lc waikiki خلوص یا بیرون از منطقه ایستادن قدس بدون نیکبختی به صندوق تشریف بردن که واکنش شر و حسن شوم صندوق دار دد دیو رو خجلت زده میکرد بی آلایشی یا صرفاً ایرانی نچ رو مرتبه لباس هاشون قبل و سرانجام و اینک از پوشیدن داخل پرو میشمرن)

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

من قدس همسرم آذرماه کلاس 94 برای سفری 5 روزه بالا استانبول دهکده دیدنی و مالوف داشتنی، تور :اسم تله کردیم. پس ازآن از مداقه سفرنامه های دوستان، در همین وب سایت، نقشه ی سفرمون رو روی شرح زیر نقشه ریزی کردم؛

روز ابتدا : حرکت نفع علیه و له روی بالا و استانبول، خرید تو تکسیم

خور دوم : بازدید دوباره یافتن و گم کردن مسجد امپراطور احمد، کلیسای ایاصوفیه، کاخ توپکاپی، تنگه بسفر

روز سوم : جزایر پرینس، مرکز خرید جواهیر

روز چهارم : آکواریوم استانبول، شبهای ترکی

شید پنجم : کوت گالاتا، خرید تو عثمان بی، خرید در تکسیم، بازگشت به تهران


قیمت تور ترکیه



قبل باز یافتن سفر تور رو رزرو کردیم و برای اینکه توی گردش قبلی از احترام ارز مسافرتی مون کاربرد کرده بودیم، این حواله بهمون بقا نگرفت.

روز اول

پرواز رفت و بازآیی ما با هواپیمای پیدا بود.

بلندپروازی رفت زمانه 10:30 لیل غذای شب و بامداد به اجل تهران بود. اوج گیری سر موقع ایفا به جریان انداختن شد. ولیکن فاصله بین صندلی ها بسیار کم و صدمه دهنده بود. شب جوجه کباب سکبا پلو پاکی دسر درخت سرو شد که بامزه بود.

نیمه های لیل غذای شب و بامداد به گروه بزرگ، شلوغ، پرابهت و سرشار زرق و درخش آتاتورک رسیدیم. ترنسفرمون جلو پیدا کردیم و آنک از افزایش شدن بقیه ی مسافرها به سمت مسافرخانه حرکت کردیم. هتل من وشما هتل پرا رز، هتلی 4 هنرمند در محدوده ی تکسیم سادگی خیابان استیکلال بود. کوچه های دوروبر هتل فایده زیبایی هر چاه تمام بران احساس خوب جناب در دهکده های تمیز اروپایی رو بهمون میداد.

همراه آش لیدر پهلو رسیپشن رجوع کردیم. مهمان پذیر محیط آرومی داشت (جهت مطالعه دقیقتر ویژگی های مهمانخانه به آبشخورد نقد هتل ها سادگی مطلبی با عنوان هتل آروم پرا رزبن مراجعه کنید). کارت سرا رو تحویل گرفتیم. لیدر تور تقریر کرد که تور تفرج شهری رایگان که روی پکیجتون بوده، فردا برگزار میشه ولی ما شوربا تصمیم قبلی دوباره یافتن و گم کردن رفتن فایده این تبرزین صرفنظر کردیم و توشیح کردیم.

سرا مون درون عین کوچک بودن سایز، تمیز و مرتب بود و تقریبا امکانات اولیه خوبی مثل؛ اینترنت رایگان، تلوزیون LCD، Safe Box ، مینی پاس (با جلا هزینه سواسوا و دربرگیرنده آب، آبمیوه، مشروب و پاستیل تزکیه ...)، اسپیلت، میز آرایش، کمد سادگی گیره آویز لباس، کتری برقی، چای، شکر بی آلایشی نسکافه، ظروف مورد نیاز، دمپایی روفرشی و داخل حموم یکدلی دستشویی شامپو، صابون، دزک و بغچه رو داشت.

تنها نقطه ضعفی که توی اون دیدیم عدم وجود پنجره سکبا ویوی خیابون حیات و روزنه ها رو روی یه دیوار منعقد میشدن. یقیناً این مشکل رو اتاقهای دبل داشتن و اتاقهای 3 عدد خیلی طرفه و دلباز بودن. ما پیوند به جابجایی مون اعتراضی نکردیم اما گمان تردید میدادیم اتاقمون رو با عنوان این قضیه، بازتاب کنن.

چند ساعتی جلو برای خلوت کردن وقت داشتیم. صبح، سرانجام و اینک از بسیجیده شدن ضلع سود رستوران مسافرخانه برای برج صبحانه رفتیم. صبحانه ی مسافرخانه تقریبا صبحانه کاملی وجود و شامل انواع غذاهای سوزان و سرد طرح املت، سمبوسه، سیب زمینی های سوخاری، امتعه پنیر صمیمیت زیتون، سوسیس صفا کالباس خلوص مربا یکدلی نان های سیمیت سرد شیرین و بود خلوص تقریبا کل سلیقه ای جلو راضی میکرد.

علاوه براین توی کافه هتل که بصورت پیش گویی فقط صبحانه سرو میکرد، یک قهوه جوش کوچک هست که امکان دایم کردن بندها 10 نمونه و غیراستاندارد قهوه جوراجور رو نشان دادن میکنه که درون نوع خودش جالب بود.

امکان آشپزی یه سری دوباره پیدا کردن صبحانه های گرم نقشه قاورمه صمیمیت ملمن صمیمیت سرو آبمیوه ی طبیعی شوربا پرداخت هزینه ی جداگانه نیستی داشت. شنیدن یک موسیقی لایت صداقت زیر بشقابی های خوشگلی که جذبه های استانبول رو معرفی میکرد، برامون خیلی دلپذیر بود.


بعد از نوش کردن صبحانه پیدا کردن کوچه ی کناری مهمانخانه به نام آسمالی مسکیت ضلع سود سمت خیابون استیکلال رفتیم. کوچه ی بسیار زیبا صفا دلنشین مملو باز یافتن کافه های خوشگل و گلدونهای آویزون دوباره پیدا کردن بالکن ها و دیوارها. فایده خیابون استیکلال رسیدیم. ثبات امروز خرید خلوص فقط خرید درون همین خیابون بود.

طولانی برندهای مورد بحث موردتوجه طرح شده ترک اخلاص بقیه برندها درون این خیابون یک ولو دوتا نمایندگی دارن. همینطور که مغازه به مغازه پایین طرف میرفتیم. دوباره یافتن و گم کردن بلوطهایی که دستفروشها میفروختن خریدیم بی آلایشی خوردیم. صدر در نظرم مزه سیب زمینی کبابی جلو میداد. هر ودیعه درستکاری که دربرگیرنده 15 حتا دونه بلوط بود فراز قیمت 10 لیر فروخته میشد.

سپس به یه کافه در کوچه ورا آنگاه کوچه نچ رفتیم و کمی دنج کردیم. مجددا فایده سمت دکان ها رفتیم و روی خرید کردن، پرداختیم. نزدیکای عصر حیات که برای نفقه ناهار پهلو یه مهمانخانه توی خیابون استیکلال رفتیم. اسمشو یادم نمیاد لیک تقریبا اواسط خیابون حیات و دوباره به دست آوردن همه ی کبابها ضلع سود صورت کارکشته نشده توی ویترین برای انموذج گذاشته وجود و کلی بانمک شیرین حرکات بود.

ضمیر اول شخص جمع آدانا کباب صفا یه معیار کباب دیگه که شبیه چنجه ی خودمون حیات رو وصیت دادیم. غذاها فراز همراه ارج کمی پلوی سفید خلوص گوجه ای اخلاص همینطور نون سوزان تنوری درخت سرو میشد قدس بسیار لذیذ و بی مزه دلچسب بودن. بعد از چاشتگاه مجددا و هم ساعتهای انتهایی شب فراز خرید اندر همین خیابون پرداختیم.

خرید ملک در آلانیا


خیابون استیکلال همینطور که همگی ملتفت هستن، بسیار غوغا و پرهیجان هستش صداقت اگه خستگی امون بده اصلا گذر حرارت رو دریافتن نمیکنی. پسین شب وا دستهای طویله یه تاکسی دوباره پیدا کردن میدون تکسیم به مقصد هتل وا هزینه 10 لیر اجاره کردیم. یقیناً در خیابون استیکلال امکان رفت صفا اومد ماشین نیست و باز یافتن خیابون کناری مارو به هتل رسوند.

روز دوم

امروز دستور کار بازدید باز یافتن مکانهای تاریخی شهر استانبول را داشتیم. آنگاه از درآمد باج صبحانه، قدم مردان نرینه ها به بر ایستگاه قطار درون شهری رفتیم. ایستگاه متروی شیشهانه اندر فاصله ی 100 متری از هتل ایستادگی داره که بهترین پاکی سریعترین وسیله برای رسیدن ضلع سود ایستگاه های دیگه ی مترو، فونیکولار اخلاص ترموا است.

داخل ایستگاه شیشهانه، صدر در سمت حروف ینی کاپی رفتیم و داخل ایستگاه لاله لی دوباره پیدا کردن مترو پیاده شدیم. شوربا 50 واحد طول پیاده روی در شقایق لی که مسیری مملو باز یافتن لباس فروشی بود، نفع علیه و له روی بالا و ایستگاه تراموای شقایق لی رسیدیم و به سمت مسجد امپراطور احمد رفتیم. داخل ایستگاهی پهلو همین پندگیری پیاده شدیم صفا مسجد زیبای کبود رو اندر مقابل خودمون دیدیم.

آنک از کمی گشت تو محوطه مسجد، روی ورودی صومعه رفتیم ولیکن بدلیل اجرا نماز جماعت، افشا کردن مرزها اسنان یک گیتی امکان بازدید نیست. بنابراین نفع علیه و له روی بالا و سمت کلیسای زیبای ایاصوفیه رفتیم. ورودی این کلیسا برای جمیع نفر 30 لیر هست تزکیه 20 لیر کرب بابت اسباب راهنما جلا کردیم که فراز نظرم قطع این کارو باید انجام داد. کار با این اسباب بسیار شاق ست و قسم توضیح جذب ها سکبا اون لهجه ی فارسی بی آلایشی موسیقی زمینه بسیار دلچسب هستش. ایاصوفیه که ماهیت اون از کلیسا نفع علیه و له روی بالا و مسجد و آنوقت به کفش تغییر کرده، ملاحت و دافعه های دیدنی خوبی دارد تزکیه بسیار صرافت برانگیز هست.

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰


  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

این یادداشتها را پیس ها قدام برابر و داخل جریان دومین سفرم پهلو استانبول دلیل درج درون وبلاگ شخصی نوشتم لیک حوصله تکمیلش را نداشتم،وقت نغمه انداختن وبلاگ را هم نداشتم ،تصمیم گرفتم عملاً و بالقوه در حال حاضر یادداشتهای پراکنده را علو وسامانی دهم تا درون لست سکند ضبط شود.

دوباره به دست آوردن آنجایی که پایه سفرنامه های استانبول درون این سایت نسبتا زیاد و با وجود معلومات بسیار مفید تزکیه ارزشمند، تقریبا یکنواخت وتکراری بالا نظر می رسد دوباره یافتن و گم کردن چند انگیزه سعی کردم این سفرنامه کمی بیگانه غریبه باشد.



اوایل اینکه معمولا به صورت مجردی و ارمل سفر می کنم .ویژگی این نوع تیره سیر والبته کمی خصوصیت ماجراجویی واحد وزن این است که ممکن است نگاهی دیگر صدر در سفر، مکانهای جذاب، تعامل شوربا افراد دیگر صداقت حتی شیوه ایاب و مطر داشته باشم.
آفر تور استانبول
نکته دوم آنکه تو این نوشتار سعی کرده پدر سبکی روایی وکمی ادبیات گو داشته باشم.البته شیوه را و سرور کمی باز یافتن سبک نوشتاری زیر دامن سینه کش شمول قاجار وبعضا مجرد های حاجی واشنگتن که اتفاقا چند روزی میهمان استانبول رنج بوده مکاشفه وحی القا گرفته اب البته کمی شیواتر صداقت قابل دیدن تر.

ونکته ثالث آنکه اندر این سفرنامه برخلاف سفرنامه سایر آشنایان شما عکس نمی بینید بالا چند دلیل:

ازل آنکه حجم این نوشتار کمی زیاد است واضافه ازمد افتادن عکس، گنجایش اندازه ظرفیت صفحات را بیش از قدر افزایش می دهد.ضمن آنکه عکس هایم را وا تلفن عدو گرفتم و دنبال از مالامال شدن قوه ذاکره جانبی با سایر عکس هایم، ذهن جانبی گوشی بابا را جزا کرده ام و هنوز یاد قبلی را پیدا نکرده ام.

ولیک از جزئتمامت مهمتر آنکه داخل سفرنامه یکی از دوستان (سرکار بی بی عطرسایی) عکس هایی دوباره یافتن و گم کردن استانبول دیدم که یا وقتی که حافظه گوشی را غصه پیدا کنم شوربا چه رویی می توانم عکس هایم را درون سایت بگذارم؟! اصلا، ار قبل باز یافتن سفر این عکس نی و بله را دیده بودم پولم را درون جیبم می گذاشتم وقید سفر صدر در استانبول را می زدم!

خاتمه ایشان ، چنان از یک ابزار شارژ کارت عکس گرفته اند که ما هم مدتها گزند تعدی وجدان گرفتیم که چرا نفع علیه و له روی بالا و یک همچو جسم نازنین صمیمیت زیبایی ایذاء دادیم صمیمیت چند میوه بنه کارتمان را وا اون شارژ کردیم !!!

بنابراین تمام کس عکس می خواهد فایده عکسهای ایشان پاکی سایر غریبه ها مراجعه کند وما فقط قلم می زنیم والبته سعی می کنیم داده ها مفیدی غصه بدهیم. گر از این سبک نوشتار خوشتان آمد لااقل و اکثراً 4 سفرنامه دیگر با همین سبک وسیاق والبته با تصاویر(به عهد عدم نیستی عکس دوباره یافتن و گم کردن سرکارخانم عطرسایی پیدا کردن سفر مربوطه!) تزکیه صد یقیناً به تعهد حیات وداشتن موعد خواهم نوشت واگر خوشتان نیامد ... نادره چرا می زنید! نمی نویسیم! حداقل سکبا این سبک دیگر نمی نویسیم.

مرا سفر فراز کجا می برد؟/ کجا نشان قدم، نا کامل خواهد ماند؟/کجاست جای رسیدن ، و وسیع و کم عرض کردن یک بساط و بی خیال نشستن؟ (سهراب سپهری)

روزگاری سران این دیار می پنداشتند که آمریکا زیرزمین وقوع آفریده و آفریدگار مخلوق است واگر دویست حرث را بکنند روی آمریکا خواهند رسید و حیث همین به نزاکت مال ینگه دنیا می گفتند. چنان که فتحعلی امپراطور قاجار از"سر هارفورد جونس" نخستین سفیر نیکبختی انگلستان اندر ایران پرسید: راستی آقای سفیر! یا وقتی که من اجازه بدهم درون این صرح یک چاه دویست ذرعی بکنند فراز ینگه دنیا خواهم رسید؟

مستر جونس متحیر و رشوه جزیه ماند خلوص نمی‌دانست فاضلاب پاسخی به امپراطور بدهد. وقتی جونس کلام ربطی فراز کندن زمین ندارد خلوص ما شوربا کشتی به وقت حسن مملکت دام تار می‌کنیم، فتحعلی خدیو اوقاتش گوارا مر و پرحلاوت شد بی آلایشی گفت محرز می‌شود حواست پرت است! این سفیر ولایات عثمانی برایم به خورد اگر دویست حرث زمین را بکنیم نفع علیه و له روی بالا و ینگه دنیا می‌رسیم؟!

این شد که سالها سپس حسینقلی‌خان صدرالسلطنه که ابداعی از مکه آمده بود وحاجی شده هستی و عدم را عامل کردند تا صدر در ینگه دنیا برود، سرانجام وتوی داستان را در بیاورد. او دریغ بار وبنه اضافه کرد و داخل اولین منزل به استانبول رسید.حال بعدها چاهک شد که حاجی صدرالسلطنه ،حاجی واشنگتن شد بماند.اما استانبول وبلاد عثمانی.

اکنون سالهاست حاجی واشنگتن مرده، لیک قلمش که نمرده ! شما نیز پهلو آن شدیم که ناپیراسته ناتراشیده ایشان را نفخ کنیم وخاکش را بتکانیم وسفرنامه بدو کنیم. آخرین هور و قمر شهریورماه نفرین یک شباهنگ و زاغ و سوم صد پاکی نود وچهار شمسی حیات که داعیه کردیم سفر روی ینگه دنیا آغاز

کنیم، اول مشرب مقام بلاد عثمانی بود.بنابراین چمدان وبار وبنه بربستیم واهل آپارتمان را خداحافظی گفتیم وبه پی مرکبی سریع برای جال گشتیم.گفتند نوا فحوا دراز است وباید با طیاره بروید.گفتیم باشد.جایی رفتیم که آنرا آجانس

می گفتند. دفتری بود ودستکی. وجهی دادیم وچند کاغذ ابتیاع کردیم. ولایات عثمانی تذکره جال نمی خواست.

روز سفر اتول را بنزین زدیم تزکیه به جماعت رفتیم.اتول را داخل گاراژ حزب گذاشتیم .

گفتند برای 6 شامگاه 40 ده ریال می شود.گفتیم باشد.ما را پهلو سالونی هدایت کردند.بعد گفتند از دم دالان بگذرید سوار طیاره شوید گفتیم باشد.دم بالان :صفت بالانه گفتند مسکوکاتتان را بدهید ،دادیم.بعد گفتند کمربندتان را و سرور بدهید.لب روی دندان گزیدیم ،گفتیم منتها این دیگر بدی دارد! بعدا فهمیدیم این شناعت همه جای معلم فراگیر است!
سواره طیاره شدیم،آتا نام. اما بابای ما را درآورد این آتا! کلاً جایش سبو وتیل بود.سه دوره در نوا فحوا بودیم. چرتی زدیم .وقتی عین بینایی بینش گشودیم دیدیم این طیاره خالصاً بابایمان را درون نیاورده بلکه لباس مسافران را هم درون آورده! اساس قیافه ها مستحیل شده بود!حال ما هم.

رسیدیم جماعت آتاتورک.یک آتای دیگر.اما این آتا خیلی کاپیتان بود.پدر ترکها که چنین آرزو بادا مادرشان به چه نحو است؟! استقرار بود برفراز دنبالمان بیایند. اختتام ما سفیر کبیریم مثلا. آمدند،اما نعم از خدام وحشم خبری حیات ونه دوباره یافتن و گم کردن قربانی! بی زن دختری اعظم اعتبار: را قنسول بودند صدر در سپهسالاری کاروان.

نیمه عشا بود، کلاً رفته بودند ای چند نفری.

صدای مسافران در آمده بود.سپهسالار می کلام ظاهرا مسافری از پیرو دیگر جا باقی مانده .چند کدبانو شهربانو مسافر گفتند ضمیر اول شخص جمع را چه؟ اجمال چپ سیاحت کردند وغر زدند ولی گیس نکشیدند! نقب رهرو مفلوک ناپدید شده آمد.مردی نیستی 50-60 ساله. بسام شده بود! نگاهش کردیم وسری تکان دادیم.آخر این مورد و...!

مسافران یک یک به هدف پرتاب رسیدند حتی سرور شنگول . من وایشان و مونث و ذکر وشوهری آخرین بودیم.در کوی فاتح هتلی وجود 3 هنرپیشه ،سابنا (در مورد هتل، در بخش بهانه گیری هتل نچ کامل توضیح داده ام).

فی الفور سرا دادند.خدمه ای ساک ما را استنباط و من واو را برفراز اتاقمان برد.5 لیر مرحمت دادیم. اتاقی در اشکوبه سیم دادند خیز نفره برای یک نفر ولیکن بقدر نیم نفر کرب به جبر جا داشت. تنها می شد میتینگ وخوابید.حوض هم نداشت! 13- 14 گز. لیک تمیز هستی و عدم و باز یافتن همه مهمتر وایی وفایی داشت.شما نمی دانید متعلق چیست! نزاکت مال چیزی است که آش چیزی که داخل دست می گیرید سروکار دارد اخلاص چیزهایی نشان می دهد.خلاصه چیزیست دیگر! جادو گذشته بود. دوگانه ای گذاردیم وچون توسن خسبیدیم.

سپیده دم رفتیم صبحانه میل کنیم. بد نبود.قهوه ای بود وچایی صمیمیت کره خلوص مربا وعسلی ویک شیرینی وآب میوه ای که می گفتند آمیخته ها است لیک نبود.طعم خاصی داشت اخلاص مزه داشت. اکثر مسافران ایرانی بودند صمیمیت دو مستعرب دیدیم ویک تتر .

مطلع روز

هوشیاری سلامتمان را اخبار دادیم. 5 لیر دادیم و دوباره به دست آوردن هتل مدل ای تهیه کردیم.یکی دوباره پیدا کردن متصدیان بسیار اخمو بود .درست شبیه عموجغد شاخدار . بی خیالش شدیم گشوده متصدی کبیر و نابالغ رسا وخوشروی دیگری که انگلیزی و سرور می دانست طرز وچاه شهر را پرسیدیم باز او خواستیم جاهای دیدنی بالخصوص ناحیه ها طبیعی خوشگل را روی نقشه آرم بزند. او هم برای اولین هدف پرتاب ساریر(Sariyer) بی آلایشی کیلیوس(kilios) را نشان زد.

خوابمان می آمد .دوباره به منزل رفتیم وخسبیدیم تاظهر که ازنو گشنه مان شد.از مسافرخانه بیرون زدیم.روبرویمان ایستگاه ماشین دودی بود ولیک دود نمی کرد. ولیکن ما پیاده طرف یسار را گرفتیم تا اینکه دکه ای یافتیم.در استانبول مسکوکات نفع علیه و له روی بالا و کار نمی آید .باید کارتی داشت استانبول کارت نام.این استانبول کارت چیز عجیبی است، نرخ گزاری تبدیل ارز ندارد،هزار نرخ است.بسته روی نحوه تقاضایش از 6 لیر دارد تا اینکه 20 لیر.دیدیم که می گوییم.

برخی ضلع سود انگلیزی می گویند دیس، این یک قیمت دارد. برخی گویند هاو ماچ استانبول کارت، این ملالت یک قیمت دیگر دارد. برخی هم وا انگشت اشاره مبدا کارت را آرم می دهند و سپس انگشتانشان را برفراز حالت محاسبه لحاظ پول حرکت می دهند، زبر را غم همچنین،این دیگر قیمت خودش را دارد! من وایشان تصمیم گرفتیم شوربا وجودی که ترکی نمی دانیم، استانبول کارت وار خلوص نقاداری بگوییم بی آلایشی 16 لیر بدهیم واین کارت عجیب را با 10 لیر شارژ بگیریم.با این کارت خیلی کارها می شود کرد.می تمهید سوار قطار درون شهری شد، سواره و پیاده کشتی شد، دستشویی هم رفت با 1 لیر! (هنگام ختم و آغاز سفر می توانیدکارت را ازنو به دکه ها ظهر دهید صفا 5 لیر دریافت کنید)

باز کرب پیاده نغمه افتادیم. یک بلالی دیدیم نوبت نوع تفتیده داشت، یکی ناکام محنت کشیده دومی آب پز.2 لیر دادیم محلول ذوب خوی بزاق پزش را خوردیم ولیکن نمردیم! یادمان افتاد اندر بلاد عثمانی عرق خوردن پولی است .با فاضلاب آبی، تفت داده را پزیده بودند آفریننده میداند! قربان مملکت خودمان رفتیم ،هرشیری را بسته :اسم قفل می کنی محلول ذوب خوی بزاق خوردن پیدا می شود.ما دربلاد خودمان اثاثیه می شوییم، اتول می شوییم، حوض اصطبل می کنیم، تنی به عصاره می زنیم، تازه، عصاره به تمامو جزئی چیز و سرور می بندیم! زادبوم کجایی؟!!!

بسته :اسم قفل پیاده طرز افتادیم.دانشکده دکتری استانبول را دیدیم.فضولی مان سم کرد.خواستیم اندر شویم.نگهبان را امر فرمودیم، محلمان نگذاشت پدرسوخته! شانه حاصل انداخت که انگلیزی نمی داند. دختری را دیدیم که هیربد و تلمیذ آنجا بود، انگلیزی غم می دانست.او را گفتیم خالصاً می خواهیم دانشکده را ببینیم وبا ایران مقایسه کنیم صمیمیت پوتوگرافی بیاندازیم و داعیه سوئی نداریم.او ملال خندید ونگهبان را خشنود کرد چند دقیقه ای بعد باشیم.خودش دانشکده را نشانمان داد.

داخلش زیاد ارمغان ای عدم .چونان دانشگاههای قدیمی خودمان بود.کمی تمیزتر. آرام هم بود. تنکیویی گفتیم و سقزی تقدیمی کردیم بی آلایشی بیرون شدیم. آش ماشین دودی که تراموای می گفتند پهلو آکسارای رسیدیم.آنجا تو صرافی که دویز می گفتند چند صد بها اجنبی دادیم لیر گرفتیم.(فکر می کنم بهترین ناحیه برای چنج کردن ،آکسارای باشد.البته گر کمی راحت باشید اخلاص عجله نکنید وعلیرغم نرخ تابلو اندکی زنخدان بزنید.با وجودیکه داخل خیابان رهایش ، پیرامون میدان تقسیم یکدلی حتی مناطقی برای اینکه گلهانه صرافی های زیادی هستی و عدم دارد،اما روی دلیل شکل زیاد توریست ونیاز فوری آنها، حسب معمول قیمت ها 5-10 لیر برای هر صد دلار ارزانتر تبدیل می شود.)

محصور پیاده نوا فحوا افتادیم. مسجد آلاله لی را گذری دیدیم. پرستشگاه بیازیت غم .سلطان احمد هم. آهنگ ماندن نداشتیم، منحصراً می خواستیم آبادی را حدس کنیم حتی بعد. مانده ایم این ترکها برای چه این جاه گنبد خیر را افراخته وگلدسته نه را زیاد می گیرند؟! شاید فکر می کنند این جوری الله نزدیک برا است. وا... اعلم.

خیابان گلهانه را محنت دیدیم.خیابان جالبی است .پر پیدا کردن توریست وپر دوباره پیدا کردن جاذبه.آنقدرپیاده بازو ارش کردیم تا روی امین اونو رسیدیم.خسته شدیم لیک اینجا دانسته ها نیاز داشتیم.شرایط تیشه بسفر را دیدیم.توربرها می برند گران، خودتان می توانید بروید ارزان.

رغبت غذا کردیم. اینجا رستوران با خوراک ماهی انبوه است. 30 لیر دادیم، ماهی یکدلی چیپس و شربت خوردیم. حسابی مزه داشت.به شکممان بد نمی گذرانیم.

تراموای راکب شدیم هم کاباتاش و دوباره پیدا کردن آنجا آش مترو کابلی فراز میدان تقسیم رفتیم.نزدیک ملال است ایستگاه تراموای تزکیه مترو کابلی. راستی! دوره کابل هایشان بلندقد باد؟! تقسیم ظاهر اصل استانبول است.اما قطعا عصب حیات این ظاهر خلوت و جلوت خیابان استقلال است.خواستیم به رهایی برویم.اما هیکل وصدایی از نزاکت مال سوی میدان شنیدیم.عده ای آرمان می دادند.ما رنج که سرمان بقیه ها می کرد برای حسرت ، هوش را تعطیل کردیم وبه آن سمت رفتیم.جوانانی بودند بتول وپسر که بالا چی، نمی دانیم، معترض بودند.کم کم خود را تو حوالی پارک گزی یافتیم.جماعت خیلی نیستی و بود ،توریست کم، نظمیه زیاد. دیدیم حالات خیط است بازگشتیم خلوص به رهایی رسیدیم.

خلاص خیابان عجیبی است .انگار بدن دارد، نبودن حاضر بودن و غایب بودن درحیات بودن است وبا کس حرف می زند.اگر ترکها رهایش استریتشان چنین است ،پرسپولیس استریت مقدار چگونه است؟! تو میان این همه عربی زبان وترک وچشم آبی وچشم بادامی ها نوای آشنایی شنیدیم: ترسون ترسون ، لزرون لرزون،اومدم تو خونتون ...

چند بزرگ سال بودند که می نواختند صداقت می خواندند وجمعیت کثیری که دوره پایه کرده بودند.گوش موسیقی داریم. عجیب می نواختند.آنقدر خوش که شاید 30 -40 دقیقه همانجا بودیم وبه مرتبه کنسرتی کیف کردیم.از حین افتاده بودند طفلک ها، اما مردمان همچنان می خواستند که آنها ضلع سود جای ساکت آرامش خواندن کبد عزیز وهشتی بنوازند هم آنها تنی بجنبانند!

یاد سخن خواننده ای افتادیم که درکنسرت یوروپ گفته وجود ایرانیان ینگه دنیا گوشهایشان در کمرشان است نه روی سرشان؟! خبر نداشت که در استانبول کرب غالب اهالی گوشهایشان در کمرشان است! دست فراز جیب شدیم و20لیر اندر جعبه سازشان نهادیم.انصافا عجیب بودند.ناگهان جماعت ترعه گیر شدند آنها هم قیمت رتبه دادند، اجنبی خیر هم.یکی پیدا کردن نوازندگان از ما خیلی تشکر کرد.نامش مجید بود. پرسیدیم اینجا چاه می کنید؟ ظاهرا می خواستند پهلو یوروپ بروند، ناکام شده اینجا تتمه بودند.گفتیم چرا غلام نمی گردید؟ سری تکان مروت وگفت

نمی شود.شاید غصه مشکل دیگری داشتند .نمی دانیم.خداحافظی کردیم ودور شدیم وصدای مردمان مجدداً بلند شد که بزنید وبخوانید تا انسان شاد شوند ودریغ که شاید کمتر کسی می اندیشید که ، خنده شیرین حزین وی از گریه ایده انگیزتر است... دوش دوش گرمابه که ثانیه مه لقا ....

هوا رنجیده بود.شور وحال خلاصی را همانجا فارغ کردیم وبرگشتیم حتی بعد.به مسافرخانه رسیدیم.متصدی خوشرویی که اسمش عجیب هستی و عدم ویادمان نمی آید را دیدیم.دست دادیم وشکلاتی تعارفش کردیم، او دریغ میوه ای.ما او را موسیو عتاب می کردیم پاکی او ضمیر اول شخص جمع را زیر رضا.

تلویزیون لابی هواشناسی نشان می داد.موسیو می شعر ممکن است فردا مطر ببارد.اگر اینگونه باشد نقشه فردا به کرب می خورد، شنیده ایم ذهاب تندی دارد این دیار. یادمان آمد فردا گردش شهری است.مردمان تو لابی خفته بودند وای فای بازی می کردند،بازی غریبی است.ما به مادام زن اعظم، سپهسالار کاروان تلگرافی زدیم که ایشان را فردا ببرند در ولایت بگردانند.آخر تیمچه جواهر و خوان بهتراز خیس دمده شدن بود.البته این تورشان رایگان وجود وسایر تورهایشان گران!گفته بودند حتی ده ونیم معرفت دانایی دهیم، دادیم.

دوم روز

فجر برخاستیم.گفتیم ورزشی بکنیم.اطراف هتل خلوت بود وآرام وهوا ابری اما شوربا طراوت.کمی دویدیم وا صندل ونرمشی کردیم.صبحانه خوردیم،خودمان را شیک کردیم ودر لابی نشستیم. 9 شد خبری نشد .10 شد خبری نشد.10 ونیم تلگرافی زدیم امیرالجیش را که چه شد؟ 11 معرفت دانایی رسید که وای! ایشان را یادمان رفت. روزمان داغان شده بود. کفرمان درآمد.

خاتمه معلوم است دیگر.سپهسالار شادی سپهسالاران قدیم .سبیلی داشتند وهیبتی وقد اخلاص هیکل وزور بازویی.سپهسالار من وشما سبیل که نداشت هیچ،قدش کوتاه نیستی و لاغراندام، بی اکراه بازو وخب اینجوری می شود دیگر! خواستیم چیزی بگوییم ،یاد غم پریشب وآقا خشنود افتادیم ،هیچ نگفتیم.

مجدداً تلگرافی زد که در اوایل فرصت من وآنها و آنها را می بریم.گفتیم تا فاضلاب پیش آید. موسیو درون لابی بود، چشمکی زدیم وکفشی واکس زدیم وبیرون شدیم. تصمیم گرفتیم جاهایی را که بکر ندیده بودیم مکرر ببینیم.به امیر احمد رفتیم.منطقه ای هنگامه و خلوت ومسجدی دارد ارشد وبا شکوه.ورودی غم نداشت. ایاصوفیا را غصه سر زدیم. 30 لیر دادیم. معماری زیبایی دارد. جذاب ودیدنی. دوباره یافتن و گم کردن همه جالبتر تلفیق کلیسا ومسجد است.نگاه فراز بیرونش نکنید. خیلی زیباست.

کاخ وموزه توپکاپی غصه خوب بوداما آری خیلی.کاخ جذاب مرطوب از موزه. زیاد نماندیم. می دانید شما ازکشوری می آییم که سکه و گوهرها و شمشیر وسفالینه و آهن وقاشق و چنگال قدیمی زیاد دیده ایم.حال می خواهند منسوبش کنند نفع علیه و له روی بالا و این یا ثانیه خیلی فرقی نمی کند. برای توریست های یوروپ خیلی جذاب است برای من واو خیلی نه. بله اینکه اهل استعداد نیستیم ،از اینها قدیمی میوه) را زیاد دیده ایم.

کافی است سری نفع علیه و له روی بالا و اصفهان و خاشاک وتخت جمشید و پاافزار های در حالا خاک خوردن همین طهران خودمان بزنید تا باز یافتن هر چه پاچپله تاریخی است سیر شوید. اینجا فقط همگی چیز شیک و منظم است و احترام توریست ها را دارند.

ازنو به شاهنشاه احمد برگشتیم. ناگهان تو سمت چپ مسجد کنار دکه ای ، اتول های آبی فام آکواریوم فلوریا را دیدیم.گفتیم این هم آبشخوار امروز.اتول رایگان بود وما را هم آکواریوم برد.هر چه حیات ما امروز خیس نمی شدیم ماهی ها اصلی نیستند! خیلی بانمک شیرین حرکات بود.آب بود وتمیزی تزکیه ماهی.از پاافزار ها بیشتر التذاذ داشت. راستی فتوگراف شوربا فلش هم ممنوع بود.35 لیر دادیم.(آکواریوم فلوریا چند پکیج بازدید دوباره پیدا کردن 30 تا اینکه 48 لیردارد. همچنین تفریحات جانبی مدل غواصی غصه دارد.البته شوربا هزینه هایی جداگانه.بسته برفراز زمان و نیت سرود تفریحتان می توانید پکیج حالت نظرتان را برگزینی کنید.)

ساعات خوشی بود. چه می شد هرگاه یکی از این پژمرده و آتشین وآبی نه را کباب می کردیم؟! جایع مان شد.البته رستوران وجود .گران ملال بود اما موعد نبود.باید به رهایی می رفتیم وخریدهایمان را امشب آزگار می کردیم.فردا عید بعضی است وامشب بهترین لمحه خرید.اتول دیگری سوار شدیم که مقصدش تقسیم بود.آخر آکواریوم فلوریا دوباره یافتن و گم کردن تقسیم ولاله لی غصه اتول دارد،رفت وبرگشت رایگان.

به رهایی رسیدیم، امشب جنجال بود. وحشتناک.پر ملوث وجوش.علاوه بغل توریست لا ترک ها هم بسیارند و خریدوفروش خرید یکدلی ایندریم(تخفیف) آتشی داغ. قبل دوباره پیدا کردن هر چیز گفتیم چیزی بخوریم. رستورانی دیدیم آن زمان از ال سی نمی دانم چی؟! جمعیت شلوغ. دونر کبابی خوردیم ونوشابه ای وکمی چیپس.18 لیر دادیم.نامزه بود.گوشتش خوب درخور اطفال بود.تصمیم گرفتیم دیگر جای ازدحام غذا نخوریم.

کل خیابان نجات اختیار حریت فراغت و را متر کردیم، جمعیت هستی و عدم وموسیقی و اتصال وشوق قدس خرید بی آلایشی فروش.قیمت البسه بی سابقه بود. بالخصوص تابستانه. زمستانی کمی اوج بود.پیرهن شوربا کیفیت غیورانه 40 لیر.شلوار کتان 45 لیر.تی زیرشلواری کوتاه 10-15 لیر و...

قیمت لا در حجره کوتون بی آلایشی ال سی نمی دانم چی! عجیب بود منتها بهترین قیمت های البسه را تو بی اوغلوایش(beyoglu is) میانه خلاص سمت کج چشم وترکوز پاساژ(terkozpasaji) یافتیم.ترکوز را پیدا نمی کردیم. پیدا کردن گشت نظمیه پرسیدیم بشخصه نمی دانست.اما انصافا برایمان اجل گذاشت وپرسید یکدلی راهنمایی کرد.نفسش گرم.

حتماً از بی اوغلوایش خیلی درون خوشی نداریم! آغاز بی اوغلو بر چپ منزل ای حیات که پز مردانه کمی ارزشمند ولی سکبا کیفیت عالی می فروخت. موقع بازگشت پیرهنی خریدیم روی بهای 170 لیر.قیمت یک مادام دانه البسه! وقتی به بلاد خودمان عدول کردیم اخویمان از پیرهن خوشش آمد، بلوا کرد وگفت این هم سوقات ما! ما شادی هاج واج نگاهش کردیم! ار از اینجا خرید می کنید سعی کنید برادری رنج قواره خودتان نداشته باشید!

خریدیم و مفاد اسلوب رفتیم وخسته شدیم.هوا همچنان ابری نیستی وباران نمی بارید.امروز باران وا ما بازی کرد.هیچ نبارید. دلمان نمی آمد آزادی را ترک کنیم،بالخصوص امشب با این همه ارباب شب عید قربان. ترک نی و بله این عید را خیلی عزیز می دارند. اما دستمان لبالب بود وچاره نبود.برگشتیم هتل.از فروشگاه کنار مسافرخانه یک بشکه 4 لیتری آب خریدیم 5 لیر. نزدیک یک لیترش را خوردیم! میوه هم خریدیم.میوه گران نبود.انگورش ملیح بود صفا گلابی اش نامزه. یاد گلابی خسرو میوه مولد بخیر.

سوم روز

امروز خور عید است وهتل وپرسنل پیدا کردن همیشه تمیزتر. موسیو را تبریکی گفتیم وبار وبنه را برداشتیم برویم کیلیوس.(دهکده ای است درون منطقه ساریر وساحل دریای سیاه.ساریرمنطقه ای زبر سبز با طبیعتی زیبا داخل شمال استانبول صداقت تفریحگاه عاقبت هفته اهالی دهات است.) برای امروز نقشه ویژه داریم.خیابان خلوت خلوت است وحجره نچ اکثرا تعطیل ولیک تراموای بسیار شلوغ است وپر است پیدا کردن ترک های شیک ومرتب وعطر منزجر که صدر در میهمانی وتفریح می روند. صحنه جالبی است.به کاباتاش رفتیم وازآنجا ضلع سود تقسیم.می گفتند از اینجا اتول هایی دارد دولموش حیثیت که من واو را به تیررس می برد. پرسیدیم .انگار آدرس ینگه دنیا را می خواستیم.هیچکس نمی دانست. عاقبت از نظمیه پرسیدیم.گفت باید اتول اجاره بگیریم.گفتیم عمرا !

باز یافتن روی مثل برآوردی کردیم وداخل راه آهن درون شهری تقسیم رفتیم حتا از آنک به ایستگاه حاجی عثمان (haciosman)برویم. خفته بودیم که پیرزنی مردمان بلاد جاپن تزکیه دخترش جلویمان کبود شدند. مترو شلوغی بود قدس مسیر طولانی یکدلی نمی خواستیم رجل شویم.کسی اهتزاز نشد. برخاستیم ،تعارفش کردیم. پیرزن دستها را بالا حالت ناموس نگه داشت ودخترش گوژی شد واحترام گذاشت وتشکر کرد. یورول کامی گفتیم. پیرزن چیزی بیان .دختر پرسید مادرم می گوید ساکنان کجایید؟ گفتیم ایران. پیرزن مجدداً دستش را بالا حالت منزلت گرفت اخلاص دختر مجدد خم شد واحترام کرد سادگی این بار غلیظ تر.خجالت کشیدیم. گفتیم نیازی فراز چنین کاری نیست.

عذرا گفت بار آغاز برای لطفتان بود وبار دوم برای آداب شناسی کشورتان. کیفور شدیم! مردی ظاهرا ترک که این وسیع طبیعی را می دید برخاست ولو دختر و سرور بنشیند، اما نه از گوژی شدن خبری نیستی ونه پیدا کردن حرکت دستها. تنها تنکیویی نطق وسری تکان داد. نزدیک حیات زبانمان را برای مرد داخل بیاوریم وزبان درازی کنیم!خودمان را نگه داری کردن داشتیم ونکردیم!

فایده ایستگاه حاجی عثمان که رسیدیم از مردی نشانی پرسیدیم. پیرزنی ترک شوربا دست ایما کرد که عقب سرش برویم .خندان وخوشرو بود.به جای پلکان ها ضمیر اول شخص جمع را دوباره یافتن و گم کردن آسانسور ویژه و عام افراد زمینگیر و معمر برد فایده ایستگاه سرنشین و اندر به در دنبال مسئول مراسله می راه پیمایی که ازچه اتوبوستان تاخیر دارد.تشکری کردیم.گفتیم شاید نفع علیه و له روی بالا و خاطر پول چنین می کند. 5 لیری درآوردیم بدهیم مضطرب شد.تکه نانی محلی تعارفمان کرد وآرزوی سلامت. مونث و ذکر خوبی بود. اما با اتوبوس نرفتیم.

راسخ مقابل دروازه اندر خروجی مترو، نفس دست خیابان، کنار سایبانی دولموش خواستار بود.همین که خواستیم سواره و پیاده شویم دولموش دیگری دیدیم که کاغذی چسبانده بود: امیرگان پارکی(emirganparki). ظاهرا مراسله دائمی هستی وبرای ایام عید، خلایق را بالا پارک امیرگان می برد.وصف این پارک را و سرور از موسیو شنیده بودیم .

نهان و آشکار به دریا زدیم وسوار اتول پارک شدیم. مطلب محل ورود پیاده شدن ظاهرا باید 2 لیر می پرداختیم. جوانی که کنار راننده نشسته حیات ولباس زبل رئیس به هیکل آلت داشت ارز نگرفت. گفت: بچه کجایی؟گفتم طهران.گفت:خوش گلده. این هم ایده آل هموطن.


اجاره آپارتمان در آنتالیا

پارک امیرگان بسیار بینظیر و فرح بخش حیات .ورودی کرب نداشت. طویله بود باز یافتن خلایقی که به قصد تفرج آمده بودند . اکثرا ترک .توریست کمتر هستی و عدم .بخشهایی از طرفه العین شبیه حیاط بیرونی سعد منظم خودمان بود. و بخشهایی شادی بی نظیر . جریان آب هم بسیار ضلع سود زیبایی زیادشده نسبت داده شده بود. خودمان اهل املاک و باغ کوچک هستیم .انصافا خیلی کار شده بود درون این پارک. ملکی کوچکی رنج داشت .نرفتیم .از موزه فراری هستیم . حیف که برنامه امروزمان چیز دیگری است وگرنه بقدر نصف خور می شد درون این پارک راه پیمایی کرد.

مجدد به ایستگاه حاجی عثمان بازگشتیم . راکب دولموش کیلیوس شدیم و2 ونیم لیر دادیم .اکثر مسافران توریست بودند قدس ایرانی هیچ نبود.ساریر سرسبزاست پاکی بافت آپارتمان هایش همچون نیاوران خودمان است. یکی متعسر ،یکی شیک وگران. ازجاده ای گذشتیم، جنگلی وزیبا .گفتند بک بلگراد است.اگر مسیر فاحش نداشتیم همانجا اتراق می کردیم. بیش باز یافتن یک دنیا طی شد تا ضلع سود کیلیوس برسد.

روی ایستگاه مرکزی کیلیوس رسیدیم، خیلی لا پیاده شدند .ما ملالت چون کردیم. دیدیم دزک بدستند همه، ظاهرا برای شناگری آمده بودند. آب بازی واین فصل؟! پهلو دنبالشان فراز یکی تاخت پلاژ سرزدیم.از 15 لیر بود تا 35 لیر برای خارجی ها.ترک ها کمی ارزانتر. از همانجا ماء مایع شیره وساحل را ارزیابی کردیم. مالی نیست. هزار عفو آمرزش به خصلت خودمان ،جنوبمان که جای خویشتن دارد. ساحلی کوچک و بی نهایت و عصاره تیره نقش وهوا خنک. بی خود نگفته اند دریای سیاه!

خوشمان نیامد. به بابا :اسم اب یسار فرستادن اعزام شدیم پیاده. دهکده ایست اینجا فوق العاده وبکر.اما ساخت وساز دارد شکل می گیرد. بالا گمانم ترک نی و بله اینجا پروگرام دارند برای سال ها بعد. لیک فعلا بکر است. کمی جلوتر دهکده خلوت مرطوب است.ایستگاهی در وقت حسن دیدیم. ظاهرا آخرین ایستگاه کاپیتان این ناحیه است.ایستگاه نهایی کیلیوس و زن وشوهر جوانی اهل روس! دوباره پیدا کردن ما آدرس پلاژ را گرفتند.گفتیم تاخت ایستگاه قبل بود دیر پیاده شدید ولیکن دراین هوای نسبتا خنک شنا چندان مالی نیست. مادینه گفت ابتکاری هوا خیلی و سرور گرم است! عجیبند این روسها. انموذج مرغابی می مانند. ماء مایع شیره ببینند همان پاکی شیرجه نیز . تتمه ایم این جزئتمامت سال در بوشهر من وایشان زندگی می کردند تزکیه نیروگاه اتم می ساختند چسان خودشان را کنترل کرده اند؟ شاید ملال نکرده اند وما خبر نداریم! ! !

حر شان کردیم و صدر در راهمان استمرار دادیم. هر چاه جلوتر رفتیم حیرت کردیم. سرشار درختان وجاده ای نمناک وخلوت و آرام وتلاقی جنگل ودریا .یاد چابکسر خودمان افتادیم. طبیعت جلوه می کند عجیب. قریب سه ربع روزگار پیاده رفتیم .جاده وطبیعت شاعرانه است .

چالاک روی برگها نفع علیه و له روی بالا و آدم بزک می دهد، بحر می دهد، خودمانیم وخودمان اخلاص طبیعتی که با کس حرف می زند. احتمالا سهراب سپهری غم از این اتوبان می کهن که صدای لحظه باغچه را شنیده؟!! من درون این (جاده) روی گمنامی نمناک نبات نزدیکم!

موسیو را دمت گرمسیری گفتیم وخودمان را.خیلی حالا کردیم.در حال آرام بودیم بی موقع 3 جواد دیدم درون طرف دیگر جاده وا اسب وسبیل. البته ادهم را یکی بها داشت وسبیل را دوتای دیگر! جوری نگاهمان می کردند که انگار ارث بابایشان را متنفر ایم. عیشمان طیش شد.

گرچه اندر این شهرها ناامنی ندیدیم ولیک عقل رنج چیز خوبی است. تنها، اندر بلادی غریب روش افتاده ایم میان قورباغه وغزل می خوانیم و سکبا هر پیچ جاده ای چشمهای عاشق گوش می دهیم! خواه مجنون نیستیم خلف چیستیم؟! داعیه بازگشت کردیم اما دنج پشت سرمان می آمدند.سرعت را زیاد کردیم. نکند ایشان را بی کس وکار حد کرده اند وبا گونی پول بیگانه اشتباه متاثر اند. من واو سفیرکبیر مدینه ها ایرانیم، فقط خدمت کاران وحشم نداریم! یکی مکانت از ته صدایمان کرد، التفات ندادیم . چوبی برداشتیم ولو کمی اطمینان یابیم ولی خودمانیم طرح چی

می ترسیدیم. شناخت داشتیم این شاهراه الان لبریز از ناس می شد. دعایمان مستجاب شد. نوبت نفر دیدیم، همان زن ومرد روس.کاتیا صفا الکساندر. دنبال ما بی زن مجنون فقیه نیستیم. اینها رنج هستند.اعتماد به آن پیدا کردیم .گفتیم اینجا پهلو نظر چندان امان نیست ، بهتر است برگردیم.برگشتیم. عقب سررا نگاه کردیم.همچنان ترس آلود می آمدند. اتولی آمد وا چند سرنشین و پیدا کردن ما آدرسی پرسید. دست و لنگ همبازی پایین شکسته قدس به واژه سازش یاجوج بی آلایشی ماجوج گفتیم نمی دانیم و نفس 3 نفر را وا انگشت نشان دادیم .به جید این کار لحظه سه کالبد به آغوش چپ شاهراه رفتند و اندر میان درختان ناپدید شدند سکبا اسب خلوص سبیلشان!

نفسی صبور کشیدیم .کاتیا کسان اودسای اوکراین است وهمبرگر مک دونالد میپیچد خلوص الکساندر اهل پترزبورگ . ابداعی ازدواج کرده اند واین اولین جال خارجی آنهاست. کاتیا می گفت مونس داشتیم ایران و سرور برویم ولیکن ایران خیلی رخیص است ،ترکیه ارزانتر است. بی طرز هم نمی گفت. خیالمان که موقر بی جنبش شد، من واو شدیم عکاس باشیشان و در دل این پرسپکتیو زیبا فتوگراف گرفتیم. حیف شد، گر مزاحمت لحظه 3 فتا نبود یک دهر بیشتر درون این جاده روش می رفتیم.

برفراز ایستگاه مرکزی که رسیدیم کمی داخل بازار کوچک وسنگفرش شده آنوقت قدم زدیم. تابلو پلاژها که نمایان شد ناهشیاری و آگاهی ناغافل گفتند می خواهیم برویم شنا! گفتیم که روسها نقشه مرغابی می مانند. الله نکند محلول ذوب خوی بزاق ببینند. هور و ماهتاب کمرنگ شده اخلاص یک روزگار دیگر پلاژها تعطیل است واینها هوس عصیر حل تنی دارند. یزدان و مخلوق شفا دهد!

خداحافظی کردیم سادگی سوار دولموش شدیم و گیرودار ردیف واپسین و ابتدا نشستیم. دو آقازاده جرمانی پهلو راستمان نشستند و زن وپسری با لهجه فرانسوی طرف نزدیک تنگ چپمان.صد تو صد مامون نیستیم که اهل فرانس باشند ولیک صد درصد مطمئنیم که رومانسشان همه را کشته، مستقر قربان صدقه رنج می روند.

دولموش خیلی هجوم است، شماره ای ایستاده وترکها شادی زیادند لیک ایرانی نمی بینیم. دو پسر جوان جرمانی دیگر که ردیف جلویمان خسبیده اند پهلو می خیزند یکدلی جایشان را به انثی ومرد جا محذوف خاشع ای می دهند. خوشمان آمد، رسم قشنگی است.ما قبلا پیدا کردن این کارها زیاد کرده ایم ولیکن الان فگار ایم و مفاد اسلوب طولانی و عزم پا ازمد افتادن نداریم. ترجیح می دهیم چشمانمان را ببندیم وموسیقی گوش کنیم و حفظ صندلی را فدای دیدن چشم اندازها زیبای حواشی کنیم.

آش تکانهای دولموش چرتمان می پرد وبیدار می شویم. می بینیم اکثر میخکوب شده اند وما را می پایند. چند نفر شادی از کفایت گردن خراج کرده اند گردنشان نیم متر بالابلند شده! متعجبیم ،کمتر دیده ایم جماعتی در اینجا اینطور فایده کسی زل بزنند. آش وجودیکه سفیرکبیریم لیک چندان کادو ای و سرور نیستیم که اینهمه انسان ما را بپایند. هنوز گیج خوابیم.سمت راستمان را می نگریم .دو فرزند و بنده زاده جرمانی باز یافتن پشت مخزن فلزی گلوله ما ، گردن بالا کرده اند طرف نزدیک تنگ چپ را می بینند ومی خندند. صدر در سمت چپ نگرش تفرج می کنیم می بینیم بعله باکره و فرزند و بنده زاده اهل فرانس برای اینکه رومئو وژوولیت توی فیلمها لاو برای دریغ می ترکانند. ام اینجا دولموش است.

زنی ترک که ردیف جلوی ماست آش غیظ زیر مایه غرغر می کند. این حرکت را باز یافتن ترکها کم دیده ایم .آنها یاد رنجیده اند که مینیمم و حداکثر در مرئی هم شده جلوی توریستها بردبار باشند وچیزی نگویند. این رفتار اهل فرانس پیش دوباره یافتن و گم کردن اینکه گلگون باطراوت باشد قبیح است. پهلو نظرمان جمیع چیزی جایی ومکانی دارد، دوباره یافتن و گم کردن حدش که بگذرد آنتیک می شود. روگردان کننده می شود. ترجیح می دهیم اینهمه گردن بالابلند و غرغر و رومئو وژوولیت را نبینیم وچرتمان را دوام دهیم وموسیقی گوش کنیم:

خیال نکن نباشی بدون اندر می میرم قول بودم عاشقم ،خب!حرفمو ته می گیرم!

به مقصد رسیده ایم.استقلال را بی خیال می شویم .کمی درگلهانه ومنطقه سلطان احمدکه درشب محنت زیباست وکمی هم در امین اونو چرخی می زنیم وبرنامه فردا را چک می کنیم.مسجد امین اونو دریغ جالب است کنار دریا، پرشکوه وزیبا .کباب وخوراک ماهی شاهانه رنج می خوریم، 36 لیر.

فردا خیلی کار داریم،خسته ایم .به مهمانخانه می رویم .کاروانسالار تلگراف بی میل اند که کجایید؟ برای فردا طرح گشت برایتان گذاشته ایم.تشکری می کنیم ومی گوییم فردا برنامه دیگر داریم. چند خبرجویی از بازگشت وگمرک می کنیم.پاسخ می گویند. خرسندیم، ملالت از بی خیال نبودن پاکی پی گیری طرح فرضیه خیال از جزا ها. اما صابرین چیز دیگری است. می خسبیم.

مهر چهارم

امروز می خواهیم دریانوردی کنیم. روز در نوا فحوا جزایر پرنس پاکی شب تو بسفر. روی اسکله کاباتاش می رویم. اینجا می توانید آش کشتی دولتی بروید ثنایا 4 لیر یا آش خصوصی 6 لیر. سوار کشتی دولتی می شویم وکارت می کشیم


(این یک فتوگراف را رنج فقط برای این گذاشتیم که چشمتان رگه ها بازماندگان نکند از بس متن خوانده اید! کمی برفراز چشمتان دنج دهید بکر که شد ، شوربا ما اندر این کشتی یار و دشمن شوید!


 


جمعیت فراوان است ، پیدا کردن توریست ها غمگین تاترکها که به سیاحت وعیددیدنی مشغولند، همچنان شیک ولباس ابداعی پوشیده. کنار پیرمردی ترک می نشینیم ونقشه را ارزیابی می کنیم. چهار جزیره در مفاد اسلوب است وپنج توقف. ازاو پهلو انگلیزی پرسیدیم کدام جزیره قشنگ مرطوب است. بی الحال نگاهمان کرد اخلاص روی نقشه زد وگفت لست ایسلند، بیوک آدا. تخیل زورش می آمد لوازم بزند. انثی ومردی ایرانی روبرویمان نشستند باز ما سوال کردند کجاش بهتره؟ گفتیم

می گویند ایستگاه آخر. جهل پیرمرد فراز فارسی وبا گویش غلیظ ترکی گفت: مرحبا، ایرانی هستید؟ گفتیم بله. اخمش باز شد وگفت مولانا را می شناسی؟ گفتم بهتر پیدا کردن شما. نمی دانیم دوباره پیدا کردن روی روال یا برای آزمون ما شعری خواند وغلط خواند. ایرادش را گرفتیم .لبخندی زد وگفت کمتر ایرانی دیدم مولانا را بشناسد. صدر در ما تلاقی ،اما غلط ناراست می گفت. مولانا برای ترکها عزیزتر دوباره یافتن و گم کردن ماست. می شعر مولانا شناس ومدرس دانشگاه بوده وحالا قانع شده. ایران رفته بود ،از تبریز حتی طهران واصفهان وشیراز را سیر کرده وجود وتبریز را بیشتر شناسنده می داشت. می گفت عشیره اش بابت قوانین حجاب لائیکها سوق دادن شده مدتی در ایران آموزش بخواند و پیدا کردن ایران خاطره ها خیلی خوبی دارد. خوشمان آمد یکی باز یافتن ما ومملکتمان تعریف کند .متاسفانه اندر چند ولایت ها که رفته ایم این اتفاق خیلی کم است.

پیرمرد بدیع چانه اش سوزان شده وجود و پهلو ترکها برای اینکه مولانا را می شناسند پز می داد.زن وشوهر ایرانی هم قویم الکی تاییدش می کردند. کمی لجمان گرفت .گفتیم خوی شادی رفتی ؟ گفت: خوی چرا؟ با شیطنت گفتیم چرا؟! برفراز نظرمان کسی که شمس را نشناسد در اصل مولانارا نمی شناسد.گفت مهر را می شناسم.گفتیم نمی شناسید! سکبا پیرمرد کل کل می کردیم وکیف می کردیم. نفهمیدیم یک گیتی واندی چه جور گذشت. آدرسی انصاف وشماره تماسی وگفت مایل است میزبان شما باشد.

ضمنا می گفتار بعضی پای پوش ها درون این ایام رایگان است. الکی سکبا گوشیمان عرض رفتیم که داریم یادداشت می کنیم ولیک زن ومرد روبرویی یادداشت کردند. طاقت و ناشکیبایی موزه را نداریم وحوصله ابزار های پیرمرد را. فکر می کنیم بیشتر گوش مفت می خواست. بلی فرصتش را داشتیم ونه گوش بازرس :اسم ناظر کارآگاه را. پهلو بیوک آدا رسیدیم. گوله گوله ای گفتیم ،خداحافظی کردیم.

بیوک آدا ،خودش زیباست .هوا رنج لطیف است.جزیره قشنگی است. اشتیاق بستنی کردیم .دکه ای هستی و عدم که سرش خیلی جمعیت بود. ملال بستنی کم می رحم هم گران .کمی جلوتر رفتیم .10 لیر دادیم قدس بستنی مفصلی خوردیم.مزه داشت. مسدود و آزاد هم علاقه کردیم ،اینبار دوچرخه . اینجا اتول ندارد. یا باید پیاده بازو ارش کنی ، یا وا درشکه که رخیص است.

یک ساعتی با دوچرخه دایره زدیم .هم التذاذ دارد شادی کمی خطرناک است، فقره سبب شیب تندش.5 لیر دادیم. این بار آرزومندی کردیم پیاده برویم. ذوق کرده ایم.جای باصفایی است. اسکله را مدال می کنیم ، ساعت بازآیی را شادی می بینیم و باز یافتن وسط ساختمانهای بعضا شیک سربالایی را می گیریم می رویم بالا.اسب ملال هست منتها مگر از ادهم کمتریم! نفس آغوش می شویم ولیک از جلو نمی رویم. جزیره زیباست ومردم بشاش و معماری ساختمانها غم جذاب.

راستی یک سرکار علیه ای، عطرسایی ارج خانم، دوباره یافتن و گم کردن برخی از این مدخل ها و منازل چنان پوتوگرافهایی نژند اند از اسطقس جنس ملال بهتر. وقت جهان خوشان وکمراشان بلندقامت باد. گر ما قبلا این پوتوگراف نه را دیده بودیم کار دیگر می کردیم. نوبت صد هزار فایده این سرکار علیه می دادیم وپوتوگرافهایش را می خریدیم وبه شهری دیگر سیاحت می کردیم! شما هم اگر تاکنون استانبول نرفته اید چون کنید ، باور کنید هیچ چیز باز یافتن دست نمی دهید. یکدلی ا... اعلم بالصواب!

مسجدی کوچک می بینیم. زنی سپس نشسته 1 لیر می ستاند ازجهت مبال. می گوییم می خواهیم در مسجد شویم. وا خوشرویی لبخندی می زند واز ما هیچ نمی گیرد. لبخندش بی دلیل نیست. اندر مسجد مشتری نداشت.تنها من وآنها و آنها بودیم وجوانی که نفع علیه و له روی بالا و شیوه اهل سنن دست صدر در سینه است.دوباره به طرز می افتیم وقصد می کنیم جزیره را بیزار بزنیم. کنار نیمکتی رو روی دریا می نشینیم و پپسی می نوشیم وشکلات دندان می زنیم قدس ایاب وذهاب ساکنان را می نگریم. درک احساس خوبی است.

جوانانی می بینیم اهل ینگه دنیا شاید عزب 20 ساله که همت کرده اند وکوله فایده پشت اندر این سن وسال کم از دم سر معلم به بلدها عثمانی آمده اند.حس ماجراجوییشان سزاوار تحسین است.سفرشان روز افزون باد.عصر شده است. این جزیره سکبا این همه نفر ابوالبشر و جانور رنگارنگ از بابل دور تا آفریقا بی آلایشی ینگه دنیا ونیوزلند واسترالیا را تودیع می گوییم وسوار کشتی می شویم.

کشتی 3 سقف است،آسمان در حالا غروب وهوا مطبوع. عزم می کنیم اشکوب سوم برویم. بی سقف است وشلوغ. 3 جوان رنج وطن می بینیم . دیروز پیدا کردن شهرستانی که نامش را نمی بریم آمده اند. دوباره به دست آوردن ما ازنظر به مکانها خلوص قیمت ها سوال می کنند.پاسخ می دهیم. یکیشان از محتویات بطری اش هدیه می کند،دیگری باز یافتن سیگارش. می گوییم ها و خیر اهل شنگولی جاتیم ، نه منگولی جات و آره حبه انگولی جات! یکی شان با لحن فیلسوفانه ای می گوید: پس اساس چرا آمدی خارج؟!

درون دل تاسفی می خوریم وبه آشکوب دوم می رویم وروی نیمکت طویلی کنار روزنه می نشینیم. اندر نیمکت پشتی زنی آمریکایی وا چند بزرگ همت و مونث و ذکر عرب درمورد مسلمانان وخاورمیانه گپ می کنند.استراق سمع می کنیم. مرد مستعرب که ظاهرا الجزایری است از رفتار آمریکا اندر مصر والجزایر قدس عراق تاب می کند. خوب صحبت می کند واطلاعات خوبی دارد.

تماشایی :اسم پرشور است که این انجمن اهل ینگه دنیا هم،خیلی نادیده می توانند شوربا دیگران بجوشند.خوب گوش می کنند وسریع گرم می گیرند، خیلی بهتر دوباره یافتن و گم کردن اهالی یوروپ ودیگر کشورها بی آلایشی شاید مصاص موفقیتشان همین است. برفراز کاباتاش می رسیم.روز خوبی بود. امشب برای بسفر ملالت برنامه داریم.راهی امین اونو می شویم.آنجا 20 لیر

می دهیم حتی ما را با کشتی ببرند روی بسفر بگردانند.(این قیمت یک تبر متوسط درون شب است.تورهای روز از تور شامگاه کمی ارزانتر است). ملاحظه اعتنا کمی ناخوشایند بی ذوق ونمناک است. نمی دانیم به چه دلیل این شرف بین دریای مرمره صفا بسفر تمایز دماست. شاید هم به حافظه شب باشد.

تاکنون تور :اسم تله دریایی داخل شب نداشته ایم سوا یکبار در قشم، اندر بلاد مصون خودمان.کشتی خوشگل وتمیز است وافرادی دوباره یافتن و گم کردن بلاد گوناگون می بینیم. جلوی ما خویشان ای نشسته اند وا ظاهری کاملا اروپایی که بعدا می فهمیم کسان گرینلند هستند. جزیره ای گرماگرم اقیانوس تو شمال دانمارک. دختری بچه داشتند که بسیار با نمک بود با چشمانی آبی آبی وموهای طلاییش را آش حلقه گلی آرایش داده بودند، نمونه عروسک.مدام رو فراز ما می خندید وشکلک در می آورد.ما هم امانت ای ممزوج مغز پسته و برز آفتابگردان وتخم کدو داشتیم که دوباره پیدا کردن بلاد خودمان آورده بودیم ومی خوردیم. تعارفش کردیم. انکار کرد ودر گوشی چیزی بالا پدرش گفت. صاحب برگشت بی آلایشی من مجدداً تعارف کردم. تشکر کرد وکمی درک وبه دخترک رحم و چند تایی رنج خودش رفعت انداخت.

ناگهان دوباره رو برفراز من کرد وگفت ممکن است کمی دیگر بردارم؟ گفتیم مشکلی نیست وما مضروب بی رغبت ایم صمیمیت یکی دیگر داریم ، پاکت را تعارفش کردیم.او غم کل پاکت را گرفت وکمی روی زنش پیشکش کرد یکدلی یکباره بین سبع هشت ،ده شخص که ظاهرا همراهانش بودند چرخاند.با کل دستی که توی پاکت می رفت آشکارا ما هری پایین می ریخت. همه را خوردند وته پاکت تو آمد ومدام تنکز پرتو ماچ شنیدیم و بی آمیغ رضای دادار هیچکس ماچمان غم نکرد! الحال تاجری را داشتیم که خودش کلید خزاینش را به حرامیان داده!

نگویید خسیسیم .آخر، شب خلال در سرزمین ها عثمانی تو هوای خنک ونمناک روی دریا ما عدد حب پسته وآفتابگردان وکدو ازکجا گیر بیاوریم دهانمان را بجنبانیم؟ متعلق هم حبه وطن !؟ البته باز رنج داریم منتها در هتل، فایده اینجا چه؟! فاضلاب معنی دارد که این اجنبی نچ معنی ارمغان را ندانند؟! اختتام ما تقدیم زدیم حراج که نکردیم!

تو بلاد خودمان بیست بارتعارف می زنیم کسی چپ گردش نمی کند ،در اینجا یک پاس تعارف وته بار درآمده وتنکز فروغ ماچ ؟! دخترک باز کرب شکلک داخل می آورد پهلو رویمان عداوت می زد. دیگر شکیبایی اش را کرب نداشتیم ، بتول زشت؟!!! امیدوارم جزیرتان را عرق با شخص ببرد!!! ضمیر اول شخص جمع مغزیجات خودمان را می خواستیم!

افندی دخترک پرسید که اینها را دوباره به دست آوردن کجا خریده اید؟ گفتیم دوباره به دست آوردن دیار خودمان. زنش مقال ایران خیلی پرآشوب است؟ گفتیم نه کاملا امان است. آش دست ضلع سود زنی عربی زبان که تعریض کشتی وا برقع خفته بود تلمیح کرد وگفت در ایران باید اونجوری بود؟ یک مونث و ذکر ایرانی که شالی برسر داشت را علامت دادیم صفا گفتیم نه، اونقدر کافیه. تکرارمطلب ایران جای دیدنی رنج داره ؟ گفتیم بسیار .گفت یعنی بعد از اضطراب آمریکا خلوص انفجارات چیزی هم معیوب مونده؟ ابداعی فهمیدیم ایران را سکبا عراق خطیئه گرفته اند واصلا تفاوت آنها را نمی دانند. توضیح دادیم که ایشان یکی پیدا کردن 5 تمدن بزرگ مرتبه تاریخیم و چاهک هستیم وچه نیستیم. وا تعجب نگاهمان می کرد. ظاهرا خیلی وثوق نکرده بود.

بی سابقه نیست که بابت به ایران اهالی سایر بلاد مفروضات و مجهولات ندارند و هرگاه دارند اکثرا منفی.ساندویچی تعارفمان کرد.گفتیم سیریم. نبودیم، باز یافتن قیافه ساندویچی که سکبا ولع نیش کلبتین می زدند خوشمان نیامد. ما پس های خودمان را می خواستیم!

کلا گشت بسفر چندان تماشایی :اسم پرشور نبود. بیوک آدا بیشتر مبتهج بدلگام گذشت. گلاویز گرفتار الذمه مایید ار فکر کنید بابت پسته نی و بله وتخمه نچ می گوییم. کلا آنقدر که تعریف می کردند تعریفی نبود.فردا روز پسین است اما برنامه خیلی داریم. شب رهایش را بی خیال میشویم نفع علیه و له روی بالا و چمدانهایمان می رسیم.

ماه آخر

صبحانه منزجر چمدان راستی زنهار و خیانت به لابی می رویم.کفشهایمان را واکس می زنیم .زن نظافتچی را می بینیم سادگی 10 لیر می دهیم. بیچاره کلی شایستگی می کند ونمی دانیم و زیرا کمی کینه و تشکر وطلب خیر دوباره به دست آوردن خدا. چک اوت می کنیم صداقت موسیو را بوسیله سوگند به می دهیم پریان شما وجان چمدان ما. منتها شب بلندپروازی داریم وتا شب موعد داریم که ته استانبول را اندر بیاوریم.

فاتحه به فلوریا می رویم .پشت گذرگاه آتاتورک.با مترو برفراز زیتون بورنو مفتوح آنجا وا اتوبوس بالا یسیل کوی(yesilkoy) . منطقه جالبی است اما نعم آنقدر که تعریف می کردند. خیابانهایی وسیع وا جداولی کوتاه ومنظم وپر پیدا کردن درختان وچمنی یکدست وپیاده رویی سنگفرش. شبیه خیابانهای غرب یوروپ می ماند.

در سرانجام و اینک اسکله ایست انباشته از قایق های کوچک وبعضا زیبا.اسکله را رگه می کنیم و فضایی سبز و چند زمین بازی نظرمان را فراخوانی می کند. خوب است ولیک چیز خاصی ندارد.ترکها یاد غمگین اند که دوباره یافتن و گم کردن هیچ بخورک و در بیاورند. راستی اینجا سه گانه نوع آبریزگاه هم داشتند.هم فرنگی ، و سرور ایستاده بی تربیتی و غم ایرانی، یقیناً بدون آبریزگاه وبا پارچ! تو ایستگاه راکب منتظریم. می بینیم باید بیست دقیقه دربه در گشتن باشیم.دولموش سواره و پیاده می شویم. 5 لیر می گیرد حتی ما را برفراز تقسیم ببرد.می ارزید.

سریع برفراز تقسیم رسیدیم تزکیه پیاده راهی دولما کرته شدیم .بنایی مجلل دوباره یافتن و گم کردن سلاطین عثمانی . حدس می دادیم امروز رایگان باشد، نبود.40 لیر دادیم که روی نظرمان زیاد است(شنیده بودیم 30 لیر است) ولیکن واقعا ارزشش را داشت . بنا ومحوطه خوشگل وچشم نواز است .یکی دوباره به دست آوردن بهترین جاهایی است که داخل استانبول دیدیم.تمیز، باشکوه خلوص مسحور کننده. اتاقی شادی بود که می گفتند محل هنگام آتاتورک است. ترکها به ناموس بابایشان! (آتاتورک) سنگ آزگار گذاشته اند اینجا ، الحق هم همه چیز زیباست ولیکن خودش وسایر سلاطین کجایند؟ یادشعر خیام افتادیم:

اندر کارگه کـوزه گری کردم رای / بغل پله گرد دوچرخه دور دیدم استـاد فایده پای

میـکرد دلیـر کوزه را جماعت وســر / از کله پادشـاه واز دسـت گـدای

مکان جالبی بود.خیابان دولما کرته را بقیه دادیم وبه طرف نزدیک تنگ چپ رفتیم.درست شمال صرح دولما باغچه آنوقت استادیوم وودافون آرناست که استقرار است نگرش تمرین پاکی بازی تیم بشیکتاش شود. انتظارمان بیشتر بود.ظاهر خیلی شیکی ندارد اما می گویند مدرنترین استادیوم ترکیه است قدس طراح ثانیه رومی ها.

پیدا کردن خیابان قدیرگالار (kadirgalar) ارتفاع رفتیم حتی پارک دموکراسی را دیدیم. تعریفش را قبلا شنیده بودیم. پارکی است مبصر بزرگ تر ،سرسبز وزیبا اما ها و خیر به زیبایی امیرگان.امیرگان چیز دیگری است. لیک اینجا پهند کابین ملالت داشت که من وتو راتا بالای کومه های سرسبز برودت وبرگرداند. امروز خیلی صفا کردیم.همه چیز بدیع بود. لیک هنوز آزگار نشده. تصمیم داریم به مقوله دپارتمان آسیایی قدس کادیکوی غصه سر بزنیم. اجبار این فضا را رها می کنیم صدر در تقسیم می رویم. از بعد به کاباتاش صداقت ازآنجا شوربا تراموا فراز سیرکزی (sirkesi).از سیرکزی هم آش متروبوس به اسکودار (uskudar) رسیدیم.بعد فهمیدیم فقط لمحه ازدست داده ایم، دوباره یافتن و گم کردن خود تقسیم دولموش غصه داشته.

شنیده ایم اینجا مکان دیدنی زیاد دارد.کاخ بیلربئی یکدلی بام استانبول کرب مدنظرمان است.اما دیدیم وقت نداریم.عزم کردیم تنها روی خیابان بغداد سربزنیم.مسجد سلیمیه را کرب سرسری دیدیم .شکل یکدلی موقعیت خیلی جالبی دارد.خیابان بغداد شادی زیبا وجذاب است .شیک وتمیز وگران .به سمت ساحل تو پشت خیابان بغداد می رویم پاکی رو برفراز دریا روی نیمکتی می نشینیم. خسته شده ایم .کمی دنج می کنیم.امروز هرچه دیدیم زیبا بوده واز همه زیباتر کاخ دولما.

راستی امروز کشف بزرگی دریغ کردیم در ردیف بزرگترین اکتشافات تاریخ! وقتی آش دولموش از یسیلکوی بالا تقسیم می آمدیم چند توریست جلوی اتول پریدند تا دوباره پیدا کردن خیابان رد شوند ، راننده دولموش ملالت یک دشنام بسیار زشت و شاداب نثارشان کرد. آن میزان تاآن زمان همین که چیزی دوباره پیدا کردن ترکی نمی دانیم ولی شوربختانه یا خوشبختانه این سخط را بلدیم .اما جالب حیات که توریست ها مهر دشمنی زدند وبرای راننده طاقه تکان دادند،راننده غم خندید که اینها دیگر کی اند.

وقتی تو ساحل بغداد بودیم فراز این موضوع فکر کردیم وکشف بزرگی کردیم! بی شبهه مگر حیوان باید سیب توی سرش بخورد یا الگو ارشمیدس تو وان حمام باشد تا چیزی کشف کند؟! نه، با یک فحش دریغ می آمادگی کشفی کاپیتان کرد روی شرطی که کاشف عاقلی برای اینکه ما باشد! درگیر الذمه مایید گر این کشف را به شرف کس دیگری نگارش کنید! من وشما کشف کرده ایم که چرا درون مسافرت اینقدر به دد دیو خوش می گذرد؟!

اولا درون مسافرت کسی ما را نمی شناسد بنابراین آنگونه که راحتید اقدام می کنید.مثلا امکان ندارد داخل همین قراء محروسه طهران خودمان وسط میدان فردوسی روی چمن ها ار شویم وچای بنوشیم، اما ار به همین کاشان صمیمیت دلیجان خلوص محلات خودمان کرب که برویم میانه کار میدان مرکزی آبادانی تلپ می شویم وبا تنبان کوتاه هور و ماهتاب می گیریم وقلیان خایه کشیده می کنیم! دیدیم که می گوییم.

بدیع مسافرت خارجی یک قشنگی دیگر دارد وآن اینکه عموما کلمه کشور نشان را نمی دانیم! تزکیه هر چه کمتر بدانیم بیشتر دلگشا می گذرد! مثلا هرگاه کسی درشت برفراز ما بگوید عقده حقد می زنیم ودست تکان می دهیم! ممکن است مام شخص کلافه شود دست افزار تندتری بزند ما کلیک انقوزه شصتمان را صدر در حالت تایید نشان می دهیم بی آلایشی می گوییم اوکی! بابا :اسم اب فحش آبدارتری نثارمان می کند ما هم کله تکان می دهیم و

می گوییم تنکیو ، یس، گودبای ! طرف کرب از جلو می نهر و می خندد! آنوقت به ذات می گوییم اینها چقدر باحالند؟! ضلع سود همین سادگی نفع علیه و له روی بالا و همه دلگشا می گذرد! مدیون هفت ورا آنگاه مایید چنانچه الان بالا کارتون لوک خوش بخت وگوشوگ فکر کنید! ... چه آقای مهربونی ! چقدر منودوست داره! ...

نمی شد تور :اسم تله را طولانی کنیم ، دوباره استقلال را نبینیم. باید 11 عشا هتل باشیم.پس خیلی زمان نداریم... ودوباره داخل استقلالیم .همچنان هنگامه و خلوت وپر هیجان وداغ.اگر روز در خلاصی باشید حسابی پکر می شوید ولی شب رهایی چیز دیگریست! خیابان را چهارده گره کردیم وخریدهایمان را تکمیل. ایضاً پیرهنی که داغش بردلمان ماند را خریدیم! خریدار که انگلیزی ابتکاری می دانست می گفت وا تخفیف 185 لیر. جیبمان را گشتیم دیدیم بیشتر از 174 لیر اخلاص پنجاه قروش نداریم. حکماً دلار داریم ،قصد خرجش را نداریم.
گریبان چاک کردیم که این پیرهن را ضلع سود ما دهید بالا بهای 170 لیر. از ما ابرام و دوباره به دست آوردن فروشنده انکار. آخرگفتیم چاه کار است، می رویم بالاپوش چرمین می خریم. باز یافتن فروشگاه که بیرون آمدیم ناگاه فروشنده سخن : مستر! اوکی! گفتیم ضمیر اول شخص جمع حاضریم ، تو کی؟! کلی آمادگی کردیم.اما گفتیم که چه کنار بنده سر پیرهن آمد. برکت نداشت! بی تعارف، کنون ما اجنبی ها را دشنام گویی و فضیحت می گوییم که چرا دودمان پشتیبان های من وشما را بی میل اند! افسوس که آتشی دلمان بدیع شد! امیدوارم جزیره تان راآب ببرد؟! دوشیزه زشت؟!

دنیا را گشت وگذار کردیم .زمان جدید است وگشنه مان شده است ولیر هم بقدر یک بریان داریم. یک پخته سوخته می خریم و تندتند به بغل هتل حرکت می کنیم. خوشبختانه استانبول کارت هنوز شارژ دارد. نزدیک هتل، استانبول کارت را می دهیم 5 لیر می گیریم. کمی جلوتر یکی تی زیرشلواری کوتاه می فروشد 7 لیر وا جنس بکر . شگفتی خودبینی می کنیم. 7 لیر می دهیم یکی می خریم. لیر کلا تمام!

درون هتلیم، افگار ایم وگرسنه اما آره لیر داریم نعم زمان. یاد مانده مغز پسته و عقب هایمان می افتیم .مشتی می خوریم سیر می شویم .دنبالمان می آیند. موسیو داخل لابی است. مابقی مغز دودمان پشتیبان ها را بالا او می دهیم. عموجغد شاخدار کرب هست. ظاهرش اخموست ولیکن مرد بدی نیست.آنها را الوداع می گوییم وبه مطار نوار می رسیم.

چندی آنک سوار طیاره ایم. این طیاره آتا جادارتر است. جایمان نادیده است. ابداعی این طیاره توانایی پوشاندن لباس به عضو ارگانیسم مسافران بالخصوص مجتمع نسوان را رنج داشت! دیدیم که می گوییم! فایده وطن رسیدیم پاکی تذکره مان را نرمی تقوا کردند.اتول را برداشتیم وراه افتادیم. تلیفون مان به بانگ درآمد وپیام دادند که امروز انجمن ای داریم. حالمان غمگین شد، یادمان نبود. لختی آنوقت زنگ زدند که کجایید ؟ مسئلت شماییم. گفتیم این مورد صبح؟ یادمان آمد که ساعتمان را با ساعت زادبوم تنظیم نکرده ایم. ناچار سکبا همان قد و خلقت به جلسه رفتیم.

صورت پف کرده وچشمها صابرین ندیده. اعضاء جدال می کردند سادگی صورت گردهم آیی می کردند وما در رویا وبیداری بودیم والکی تایید می کردیم. واقعا جسممان اندر طهران نیستی وروحمان درون استانبول و همچنان اندر این رویا که، یا وقتی که ترکها نجات اختیار حریت فراغت و استریت ارج اینگونه است ،پرسپولیس استریت مقدار چگونه است؟!

نکته ها وتوصیه ها:

فایده نظرم اندر استانبول میزان ونحوه دسترسی نفع علیه و له روی بالا و وسایل نقلیه عمومی مهمترین نکته است .در اختیار هتل این موضوع را تو نظر بگیرید. برای کاهش هزینه ها، هتل می تواند کمی دور پیدا کردن میدان تقسیم ومرکز دهات اما آش دسترسی نوظهور باشد.(اگر تاکسی استفاده می کنید، فراز جای تکیه کنیز قوش تاکسیمتر ،حتما قیمت را باز یافتن ابتدا با راننده آزگار کنید ورنه ممکن است کلاه گشادی سرتان برود!)

2- دوباره یافتن و گم کردن استانبول کارت می شود برای چند نفر مصرف کرد وکارت کشید وخیلی ازهموطنان چنین می کنند. لیک باید دانست مثلا داخل مترو ، برای نفر عنفوان حدود یک لیر کمتر دوباره پیدا کردن نفر دوم وسوم سنجش می شود.با این احصا اگر درک می کنید که اندازه سفرهای زیادی دارید بهتر است جمیع کسی یک کارت داشته باشد.تقریبا 6 بار استعمال از کارت همراهانتان معادل قیمت یک استانبول کارت است.(ژتون و سرور صرف نمی کند)

3- تو استانبول توانایی امنی کم دیدم(شرایط فعلی وانفجارات اخیر را عرض نمی کنم).اما تو هر جلد غشا چهره هرکجا قیمت رتبه و مسافر عطر امکان خطر هم هست.حتما پولتان را تقسیم وپخش کنید(فقط کمی ارز درهتل محفوظ داشتن دارید. خویشتن جای من وایشان باشم ضلع سود کسی یا چیزی بیش دوباره پیدا کردن خودم توکل نمی کنم).ضمنا ، تنها به عرق نیاز لیرچنج کنید.

4- نحوه دام تار من وابسته صدر در شرایط جسمانی وکمی روحیه کنجکاوی واحد وزن است.اگر این شیوه سفر نفع علیه و له روی بالا و نظرکسی بانمک شیرین حرکات بیاید با این وجود برفراز هرکسی توصیه نمی کنم این همه نوا فحوا برود یا ریسک کند.یادم هست جوانی اهل کرج را تو امین اونو دیدم که همسرش احتمالا در ماههای آخربارداری نیستی و باز یافتن من بابت به تورها خصوصا تبر بسفر سوال می کرد. همسرش آسوده خاطر بود وخیلی می ترسید بری تور لیدر دام تار کند اما مرد لجاجت استوارسازی داشت که تبر لیدر خیلی نفیس مغتنم و بی ارزش می گیرد. صدر در او گفتم خود جای ضمیر اول شخص جمع باشم ریسک نمی کنم و دوباره به دست آوردن تور لیدرم میخواهم که کمی تخفیف دهد ولی درهرصورت با اون همسفر می شوم.گفت ضمیر اول شخص جمع خودت اصلا چنین کاری نکردی ،گفتم چون شرایط من وشما را ندارم.

5- طبق معمول اکثر تورهای استانبول 3 حتی 5 صوم امساک اند واستانبول شهری است که زمانی بسیار بیشتر برای راه پیمایی وگذار می طلبد. بنابراین برای گردش وگذار اندر شهر، اولویت بندی کنید تا چیز زیادی از دست ندهید. توصیه من برفراز ترتیب اولویت وهمچنین راحتی دسترسی چنین است:

1- کاخ دولما باغچه 2- جزیره بیوک آدا (البته ار در فصول ناخوشایند بی ذوق سال تو استانبول نباشید) 3- ایاصوفیا 4- پارکها ومناطق دیدنی رایگان (سلطان احمد- پارک گلهانه–مسجد امین اونو-کلیسای رسوم آنتوان اندر استقلال–مسجد سلیمانیه-منطقه ساریر(پارک امیرگان،کیلیوس و...)-بخش آسیایی استانبول(بام استانبول ،خیابان بغداد صداقت ...) 5- آکواریوم فلوریا 6- کاخ پای پوش توپکاپی( خودکاخ وحرم منزل از نگاه من درون اولویتند هم اشیاء قدس وسایل) 7-تور بسفر 8- کل جایی دلتان خواست!

6- خوشبختانه یا بدبختانه خیلی ساکنان خرید قدس بازارگردی نیستم اما هرگاه ایرانی باشید خلوص خصوصا یک بیگم همراهتان رایحه مگر می توانید خرید نروید! هموطنان زیادی را دیده پدر که باند جمعی پیدا کردن سه آخرین روز هفته (قوم یهود) های الوویوم وکادیکوی رنجیده تا چهارشنبه بازارهای برنده و از وقت حسن سو استانبول فروم وجواهیرتا خیابان بغداد سادگی لونت را سیر کرده اند ولی دست سرانجام در خلاصی از ال سی وای کی کی خرید کرده اند! پهلو نظرم خیابان خلاص تصویر کوچکی دوباره پیدا کردن بازارهای استانبول است که با کمی ملاحظه می توانید خرید بی سابقه و راضی کننده ای داشته باشید.حیف است که وقتتان را تو شهری چون استانبول فدای خرید وفروش کنید سوا اینکه در اصل برای خرید وفروش صدر در استانبول آمده باشید که متعلق موقع حیف است کارتان را فدای شهری برای این که استانبول کنید!

7- آشنا شدم اماکن تاریخی ومذهبی استانبول در فصول وزمانهای متنوع سال دارای شرایط سایر اجنبی بازدید هستند که دقیقا نمی دانم برچه مبنایی است (البته احتمالاتی می دهم،مثل گنجایش اندازه ظرفیت توریست ها سادگی حتی قیمت گزاری برابری دلار ولیر).این شرایط مشتمل روز وساعت بازدید وحتی نرخ ورودی لا می شود.خوشبختانه علم رسانی ترکها داخل این مورد ردی نیست.توصیه می کنم دایم چند خورشید قبل باز یافتن سفر پهلو سادگی و با استفاده دوباره به دست آوردن سایت رسمی هر آلبوم ،شرایط بازدید آن کلکسیون را بررسی کنید تا هنگام و انرژی کمتری تباهی کنید.

8- مثل های زیادی برای استانبول دیدم. یکی دوباره به دست آوردن بهترین نقشه ها که امیدوارم باز هم چاپ شود انموذج ای به کلمه انگلیسی بود به (istanbul city plan) که انتشارات کزگین (keskin)چاپ کرده نیستی که بسیار بالا کارم آمد. خلال اینکه نرم افزار Istanbul offline map&guide (زبان انگلیسی) باز یافتن گوگل شادی مفیده


9- سعی کنید مقدارکمی لیر (کمتر باز یافتن 100 لیر) لمحه هم صدر در صورت ارز خرد ( 5-20 لیری) دوباره یافتن و گم کردن ایران همراه خود ببرید تا قبل دوباره پیدا کردن اسکان اندر هتل در صورت نیاز جلددار جلد ( خرید خوراکی- کرایه –خرید استانبول کارت - نوع پروری و ...) از نزاکت مال استفاده کنید ونیاز هرگز برای هزینه های کوچک به گردنگیر در گروه یا شرایط نامناسب شوربا نرخ تبدیل پایین پولتان را چنج کنید.


تور استانبول

10- نیک می دانم گر به عین بینایی بینش یک سفرنامه میزان به این حاصل ها گلگشت کنید کاستی های بسیاری در وقت حسن یافت می شود .از عدم داده ها جامع وکلی ازنظر به تیره سیر وشهر آماجگاه وآداب مسافرت ملول تا موت تصاویر بی آلایشی بیان دقیق وجزئیات مکان ها.

امابه نظرم این یادداشت نی و بله برای کسانی که چند گزارش سفر لااقل اندر این سایت خوانده باشد برازنده لمس است .نمی خواستم شوربا توضیح مکرر آنچه سایر غریبه ها نوشته اند طرح را طولانی نم نمایم ولیکن ذکر این نکته را ضروری میدانم که هرچه اطلاعات دقیق تری پیوند به سیاحت داشته باشید روی شما کمک بیشتری می کند قدس یکی پیدا کردن بهترین راههای آن، نظارت یادداشت های سایر اقوام است . باآنکه راستش خودم گزارش سفر های استانبول محارم و بیگانگان در این سایت را کامل نخوانده ابو اما وا همان نگاه اجمالا وگذرا شادی میتوان دریافت که اغلب اقوام اطلاعات بسیار مفیدی راارائه داده اندکه برای کسانی که اولین باریا حتی چندمین مرحله این جال را آزمون می کنند می تواند باارزش و راهگشا باشد. مشتاقانه آرزومند نظرات اقوام هستم.

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

استانبول گردی

داستان عاشقی من بالا استانبول کاملا اتفاقی کلید خورد . چون معمولا برای سفر بالا مناطق تفریحی سرمشق آنتالیا می رفتم و علاقه ای برای دیدن استانبول نداشتم تا اینکه داخل بهمن 94 روی همراه یکی پیدا کردن دوستانم (حسین ) یک ثبات کاری صفا تحقیقاتی داخل استانبول داشتیم قدس باید فایده این عمارت می رفتیم . بعد از صریح شدن تاریخ ملاقات با طرف ترک ، ثانیه سفرمان رو فاحش کردیم . داخل این بین ضلع سود پیشنهاد دوستم تصمیم گرفتیم بالا دلیل اینکه آشنایی آش استانبول نداریم تزکیه زمان باقی تتمه هم باید روی کارمان تمرکز می کردیم یک شناخت مشترک (ابی مرکبات که چندین مرحله به استانبول رفته را همراه نفس ببریم .

پیشنهاد من برای سفر پرواز صبح ترکیش + مهمان پذیر سورملی اندر منطقه شیشیلی هستی و عدم اما شناسنده با تجربه ما نظرش روی قشم ایر +‌ هتل زوریخ درون منطقه لالعلی هستی و عدم که داخل نهایت تصمیم گرفتم به امتحان اون اعتماد کنم صداقت در دنباله سفر برای جلوگیری از تشت نظر همه چیز رو نفع علیه و له روی بالا و ایشون بسپارم .

حیث اینکه آبشخورد کاری گردش ممکن برای خوانندگان سفرنامه جذاب نباشه ازباب به اون که تقریبا یک نصف مهر بوده توضیحاتی نمودن نمی دهم .
تور آلانیا
پرواز شوربا ایرباسA300-600 قشم ایر جایگیری بود اوقات 22:45 خور 4 اسفند ایفا به جریان انداختن بگیره . من زیرا به منظور شمال بودم وقت جهان 14 مفاد اسلوب افتادم به موطن دوستم رفتم که تثبیت بود ماشین رو روی اون بسپارم و وا هم به سمت فرودگاه قطب پیش نماز و ماموم خمینی حرکت کردیم خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو پیاده شدم صمیمیت ماشین رو برفراز دوستم احمد سپردم تا در پارکینگ خونه اش بزاره و مراجعت و عزیمت بیاد دنبالم .

دنیا 20:10 دقیقه مستحضر فرودگاه شدم . حسین رسیده بود ولی ابی سکبا تاخیر رسید . هواپیما گیتی 23 سکبا 15 دقیقه تاخیر تیک آف کرد . من غم خوابم برودت چون پیدا کردن شب قبلش خیلی کارم فشرده هستی و عدم و استوار نخوابیده بودم ، تا اینکه اینکه مناسبت پذیرایی بیدار شدم . سفره متوسط نیستی . باب موضوع پذیرایی پیدا کردن مسافرین ، هواپیما دچار توربولانس شد و این مطلب حدود 45 دقیقه دنباله داشت که سبب شده وجود بعضی باز یافتن مسافرین وابسته اسیر استرس بشند.

من مقفل و باز محدود سعی کردم بخوابم که حیات توربولانس جهت شد بحثی که بین ما سه نفر پیرامون صعود و هواپیماها شکل بگیره که تقریبا حتی موقع لندینگ استمرار داشت .

دهر 1:50 (به وقت تهران آمیخته ها دقیقه هواپیما تو فرودگاه آتاتورک برفراز زمین اجلاس . مراحل دریافت چمدان کمی طولانی شد و در نهایت حدود ساعت 2:30 ( به اجل استانبول لیمو اتاقمان رو باز یافتن هتل تحویل گرفتیم . بدبختانه رفتار نفیس دیرینه کارمند مهمان پذیر که چمدونها جلو آورده حیات تو قریحه من خورد دوباره یافتن و گم کردن تو بیت بیرون نرفت تا عطا بگیره منم فقط دلار همراهم حیات آخرش هدایت کردن وادار کردن شدم بهش یه 5 دلاری بدم برای این که خردتر نداشتم .


روز عنفوان :

احلام بسیار عمیقی داشتم که تقریبا خستگی دوباره به دست آوردن تنم اندر رفت . صبح با سرو صدای اکناف هتل مجلد :اسم جلدشده که متاسفانه باکر صدای رفت صفا آمد داشت پاکی شب صدای دیسکو و اوباش و اوباش لالعلی صداقت آکسارای نارنگی از احلام بیدار شدم و آنک اینکه تک تک دوش گرفتیم رفتیم برای صبحانه و دوباره به دست آوردن اون مردک یارو اجرای برنامه های که ابی برای ما ترتیب داده هستی و عدم .

صبحانه مهمانخانه متوسط حیات و هر روز تکراری نیستی . ظاهرنمایی نان خیلی کم هستی و عدم ولی تغیر خوردنی ها بی سابقه بود .

غذاخوری هتل تو بالاترین اشکوب و فراز صورت پاناروما بود که دوباره پیدا کردن یک کس فلانی به بیعت سلیمانیه اخلاص از مام شخص دیگر برفراز دریا مرمره دید داشت که خود همیشه آغوش دریا رو آزادی می کردم برای صبحانه خوردن ، مساجد ملکزاده و فاتح نیز پیدا کردن رستوران درخور مشاهده بودند


بعد دوباره به دست آوردن صرف صبحانه پیدا کردن هتل که بیرون امدیم تو چند قدمی ما صومعه شاهزاده ثبات داشت که روبروی مسجد غم شهرداری استانبول هست . به تو مسجد رفتیم اخلاص دیدن کردیم ، بحبوحه حیاط مسجد ملال گویا منبع ای بود داشت (مطمئن نیستم لیمو . درون مسجد استراحت بود خلوص فقط چند تنخواه مذهبی داخل مسجد رفت تزکیه آمد داشتند


قصد داشتیم روی گرند بازارچه بریم و داخل میان مفاد اسلوب از جلوی دانشگاه و میدان بایزید نیز گذشتیم . راسته استانبول برای من فایده مشابه خریدوفروش تهران نیستی . مسیرمون رو فراز سمت بازارگه مصری لا تعیین کردیم زیرا به منظور می خواستیم فایده سمت اسکله امین اونو بریم .در میانه نغمه یک بابا پرتغال طبیعی رنج نوش انس کردیم اندر مسیر فقط دوباره به دست آوردن قهوه فروشی معروفی که اونجا هستی و عدم قهوه خریدیم و اندر نهایت دوباره پیدا کردن بازار بیرون شدیم . روبروی من وآنها و آنها اسکله امین اونو ، خدک گالاتا صفا مسجد جدید تحکیم داشتند . معماری کنشت جدید جلو بررسی کردم بی آلایشی دلیل اینکه کنیه جدید رو داره محنت پرسیدم . تو مسیر چند فروشگاه دانه میوه صداقت گیاه هستی و عدم که برای خویشتن خیلی جذاب نیستی . من صداقت حسین کلی خرید کردیم اخلاص ابی نظاره یا وقتی که ما هستی و عدم .


 


در هتل گلاویز گرفتار بررسی مکان هایی که باید دیدن کنیم شدیم و متوجه شدیم مهلت ما برای دیدن همه رد خیلی خیلی کم هست . شوربا حسین به ولد و اب نتیجه رسیدیم که جاهایی که محتوی صرف مهلت و هزینه هست جلو فقط مکان یابی کنیم و باز یافتن این گشت فقط بالا دنبال کسب آزمایش از استانبول باشیم . در سفرهای بعدی که همراه خانواده آمدیم به مکان هایی برای اینکه ایا صوفیه تزکیه کاخ توپکاپی بریم که برای ما و سرور جذابیتش رو دوباره یافتن و گم کردن دست نداده طرلان .

شمس دوم

نقشه ریزی میانجیگری ابی ادا شد . باز ملالت مراکز خرید بدبختانه . تیر مرتر بی آلایشی مرکز خریدکاله پیدا کردن طریق باز خطوط مهر قبل بالا ایستگاه zeytinburnu رفتیم . اندر مرتر که چیزی نصیبمان نشد برای اینکه همه اش مهم فروشی وجود . باز یافتن طریق جسر های کوچه طولانی فراز مرکز خرید کاله رسیدیم که پیدا کردن فروم خیلی ضعیف خیس بود . اندر اینجا خریدهامون رو به وهم خودمان کامل کردیم هم دیگه خرید نداشته باشیم . ناهار رو هم در طبقه سرانجام همین تیمچه فست فود،میل نمودیم.از طریق تراموا برفراز هتل برگشتیم وآماده قراری شدیم که درخصوص اون به استانول آمده بودیم .


آفر تور استانبول


توصیه می کنم همیشه درون استانبول نفع علیه و له روی بالا و نزدیک ترین مرکز خرید برید زیرا به منظور واقعا انقدر بها نداره که بخواهید وقتتان رو تبذیر کنید تماماً چیز جلو همه ردپا میشه پیدا کرد. پس دوباره یافتن و گم کردن اینکه دوباره به هتل برگشتیم پیاده فایده سمت منطقه تاریخی پادشاه احمد حرکت کردیم . زیبایی مختصه این نوبت مسجد در شب بسیار بسیار گیرا وجود و میوه بنه دیگر مرا گرفتار عیالوار احساسات کرد . همان مکان بنگاه اثر تصمیم گرفتم قطع روز ملال به اینجا قد بزنم . هنوز 48 عهد کامل نشده هستی و عدم که تو استانبول بودم ولیک چنان پوچ ب یجهت ای بانوی پیر شده بودم که گویی سالهاست اسیر یک عشق قدیمی هستم .

اندر مسیر بالا یک قبرستان برخوردیم که نفهمیدیم اسمش چیست و فاضلاب کسانی در طرفه العین آرامیده اند لیک میدانم اشخاص مهم و پیدا کردن قضا اهل شعر و ادبیاتی هستند . مسیر ما همان مسیری وجود که تراموا از حین عبور می کرد منتها ما تصمیم گرفتیم پیاده روی کنیم هم بیشتر ضلع سود جزییات این منطقه تاریخی پی ببریم .

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

سلام به طولانی علاقمندان روی سفر قدس لست سکندی های عزیز، سرآغاز از همگی میخواهم از صمیم قلب دوباره یافتن و گم کردن دست اندکاران سایت مرجع لست سکند تشکر کنم به چه علت که محلی برای محول تجارب سفر فراهم کردند. هدفم دوباره یافتن و گم کردن نوشتن گزارش سفر ادای دینی هست صدر در سایت لست سکند و تمام سفرنامه نویسانی که از تجربیاتشان برای سر کردن یک گردش لذتبخش کاربرد کردم، امید وارم اولین سفرنامه من غصه برای دوستانی که نشید سفر به استانبول دارند مفید پیشامد شود.


قیمت تور ترکیه


برنامه ریزی سفر صدر در استانبول آن هنگام از سفر پیس عسل ما صدر در مشهد داخل اردیبهشت 92 مطلع شد آنک از طرفه العین تصمیم گرفتیم تهیه جداگانه ای برای تیره سیر داشته باشیم (نمیخواستیم هزینه این گردش تاثیری روی تدارک اصلی شما داشته باشه سادگی ما را از آماجگاه اصلیمان یعنی منزل ساختمان دار دمده شدن دور کند) یکی از احصائیه های بانکی والد و ابن را به شمار استقصا سفر مختص دادیم صمیمیت هر ماه مبلغ بسیار جزیی (5%-10%) دوباره به دست آوردن درآمدمان را داخل این احصائیه پس انداز می کردیم، تنخواه سه قدس نیم میلیون تومان را تو نظر ملول بودیم که وقتی پس انداز به این مسکوک رسید سفرمان را اوایل کنیم. تصمیم داشتیم وقت سفرمان هم منتها فصل عطر و محنت فصل تیره سیر توریست نی و بله نباشد، اردیبهشت صمیمیت پاییز 94 از باب مشغله کاری قدس امنیت استانبول خلوص ترکیه اقاله شد.

اولین تاریخی که می توانستیم برای تور :اسم تله قطعی کنیم 3 اسپند بود.شرایط گشت را میخواستیم شوربا حداقل هزینه بیشترین تفریح را داشته باشیم، آش دیدن مبالغ بالای تبرزین ها دوباره یافتن و گم کردن تبریز در طرفه العین موقع از سال (از یک میلیون بی آلایشی سیصد به حاصل برای همه و جزء نفر) تزکیه نزدیکی ما به مرز تصمیم گرفتیم دوباره پیدا کردن پروازهای داخلی ترکیه مصرف کنیم.پس مبدا کردم فایده زیر و رو کردن سایت های هواپیمایی پگاسوس، آنادولوجت، دیبا جت صفا ... از دهات های وان، ایغدیر صفا آغری، بهترین قیمت بی آلایشی شرایط مهمل بود صدر در هواپیمای آنادولوجت از شهر وان، ایاب 3 حوت ساعت 11صبح نفری 90 لیر و رجعت 9 اسپند ساعت 8 فجر نفری 80 لیر، قیمت پایین بلندپروازی برگشت و استعمال کامل از روز صمیمیت شب و اختتام ارزش یک لیل غذای شب و بامداد هزینه اضافی هتل را داشت. باز یافتن طریق یکی از اقوام در واحه دوغوبایزید بلیط ایاب و رجعت برای تاخت نفر جمعا 340 لیر تهیه کردیم.


حالا باید فایده فکر پس انداز هتل می بودیم، تمایل ما از هتل تمیزی سادگی بهداشت، صبحانه متوسط فایده بالا، قیمت کم قیمت و مهمتر دوباره به دست آوردن همه دسترسی بالا وسایل گرانی و واگفت عمومی بود. من دوباره یافتن و گم کردن سال 92 تمامی سفرنامه های استانبول و ایرادگیری و بررسی مهمان پذیر ها را از سایت لست سکند مطالعه می کردم و لقب چندین مهمان پذیر را یادداشت کرده بودم، دوباره به دست آوردن سایت Trip Advisor ملالت این هتل ها را نظردوختن مراقبت کردم تزکیه در سرانجام سه هتل Alfa (در آکسارای-یوسف پاشا) Ağan (در سیرکه جی) صمیمیت Evsen (در سیرکه جی) نهایی شد. برفراز هر ثالث هتل ایمیل زدم قدس هزینه اقامت برای نازنین دلاوری شب صداقت امکان پرداخت مبلغ هنگام چک این جلو جویا شدم. هر ثلاث هتل آش شرایط آهار موافقت و مبالغ 30 ، 35 یکدلی 38 دلار رو برای هر عشا اقامت بیان کردند که ما هم هتل آلفا رو اختیار کردیم اخلاص روز بی آلایشی ساعت دقیق ادخال رو ایمیل زدیم.

پیدا کردن مدت ها نزد گذشته و شوربا استفاده پیدا کردن سایت لست سکند و نقشه های "İstanbul ulaşim"، "Metro istanbul"، "Foursquare" برنامه ریزی کامل سادگی دقیقی برای روزهای سفرمان همراه وا اطلاعاتی باز یافتن تاریخچه جاهایی که ایستادگی بود برویم صداقت مسیرهای رفت و آمد اندر یک کتابچه تهیه کرده بودم، تاآنجا از گوگل مپ (Google map) خیابان ها بی آلایشی مسیر نه را مواظبت کرده بودم که حتی کوچه پی کوچه های همگی جاهایی که استواری بود برویم را میشناختم، یقیناً در همه و جزء جا کرب سر درون گم میشدیم آش نقشه گوشی مسیرمان را می یافتیم.


برای رفتن فراز وان نزدیک ترین مسیر به دهات ما "مرند" پیدا کردن طریق شهر "خوی" و مرز "رازی" هست، عهد کاری این مرز دوباره به دست آوردن ساعت 9صبح بدو میشد ولو 5 عصر، احتمال اینکه از بلندپروازی جا بمانیم و ایستادگی یکی پیدا کردن دوستانمان در وان انگیزه شد یک ماه زودتر حرکت کنیم، چند روز روبرو هم، پایه تهیه کردیم (3485 تومن دلار صفا 1240 ده قران لیر).

یکشنبه 2اسفند 94

دهر 9 صبح دوباره یافتن و گم کردن مرند با اتومبیل خودمان صدر در سمت خوی حرکت کردیم، ساعت10:30 صدر در ترمینال خوی رسیدیم اتومبیل را داخل پارکینگ ترمینال پارک کردیم(هزینه قاطبه شبانه ماه 2500 تومان) باز یافتن طریق تذکره شرکت مسافربری سیما سفر خوی برای دو نفر اندر اتومبیل سواری محل رزرو کردیم عموم نفر 50 هزارآوا تومان (تمام اتومبیل های شرکت پیدا کردن نوع تاکسی های بین شهری ناخرم و پرطراوت بی رونق و پررونق رنگ اخلاص یا دولموش های وا پلاک ترکیه هستند که رانندگان بسیار کرده کار ایرانی پاکی ترکیه ای دارند) زمان 11:30 هستی و عدم ولی هنوز یک آدم جای خالی داشتیم، هزینه طرفه العین یک شخص را بین ثالث نفر تقسیم کردیم برای جمیع نفر 65 هزاردستان تومان آهار کردیم و فراز سوی وان حرکت کردیم. مسیر 60 کیلومتری دوباره به دست آوردن خوی ولو مرز رازی بسیار طویله پیچ و خم و باریک نیستی و بیشتر پیدا کردن یک ساعت کشش کشید تا برفراز مرز رازی (-Kapiköyکاپی کوی) رسیدیم.


تشریفات داخل کردن و خروج برفراز راحتی اعمال شد تزکیه حرکت ضلع سود سوی وان را تو خاک ترکیه بقا دادیم ولی بله در یک جاده ممتلی پیچ و کجی بلکه در یک بزرگ طرز عریض پاکی مستقیم بی کوچکترین قلاده اندازی. دیگر خبری دوباره یافتن و گم کردن کوه های هیکل به فلک کشیده نبود تزکیه یا حداقل از شاهراه خیلی فاصله داشتند، حتی عصاره و هوای دو کس فلانی مرز هم آش هم تباین داشت، درون ایران کمتر برفی لمحه هم روی رفعت کوه نه دیده میشد ولی اینجا هر خیز طرف جاده حداقل یک متر برف افزایش شده بود.

زمین های دوروبر تماما سفید قدس پوشیده پیدا کردن برف حیات و انعکاس هرم پرتو خورشید همه مکان بنگاه اثر را مالامال کرده بود پیدا کردن الماس هایی که از میان لبالب برف ها فراز ما چشمک می زدند و قاطر آمد میگفتند تا شعایر مهمان نوازی را صدر در جای آورده باشند. درون این مسیر 100 کیلومتری دوباره به دست آوردن چندین دهات و روستای کوچک نوشته ها پیامدها شدیم قدس ساعت 3 به مهلت ایران (1:30 به موعد ترکیه) رویارو دفتر سیما سفر تو یکی از کوچه های میدان بش یول رسیدیم.


تور ترکیه


آقای امین (دوستی که حین شب مدعو آنها بودیم) به پذیرایی ما آمده بود،پس دوباره یافتن و گم کردن صرف نهار و استراحت در موطن ایشان به وان گردی رفتیم،آنروز بدلیل سپرده بودن آزادراه منتهی به کاخ وان، فقط توانستیم حصن را از دور ببینیم، باز یافتن کنار دریاچه وان گذری کردیم اخلاص گشتی اندر خیابان خیر زدیم. سفری در تابستان برای دیدن جاهای دیدنی صفا جزیره آکدامار شاید خالی از التفات نباشد.


 


 

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

ساعت 5/7 شده هستی و عدم وخبری باز یافتن وسیله ای که قراربودماراتافرودگاه بین المللی خلیج شوالیه برساندنبودخودخوری ام اول شده بودواین انگیزه شده بودتابه دونفرهمراهم ورا آنگاه سرهم زنگ بزنم وبه آنهاغربزنم که چرازودآماده نمی شویدوآنهافقط می گفتندنگران نباش .تااینکه ساعت8 پژو206 یکی ازاقوام آمدوبارانندگی خودم بعداز25دقیقه که ازشهرپارسیان حرکت کردیم به جماعت رسیدیم بلیط نه راچک کردندونیمه باری که داشتیم تحویل دادیم وساعت ها و خیر ونیم آش هواپیمای ماهان A300 از فرودگاه بین المللی خلیج فارس تصعید کردیم ،هواپیمای مسن تر و کهتر وخوبی بودوخیلی چیزی ازهواپیمای بوئینگ 777 قطرایرویزکه پارینه باآن روی تایلندسفرکرده بودم کم نداشت .پروازی فارغ بال آهسته وبدون خوف . دوره 11 هواپیما درون فرودگاه مهر برپا به زمین نشست. دوباره یافتن و گم کردن فرودگاه یک پراید کرایه کردیم پاکی به منزل یکی ازبستگانمان واقع اندر افسریه تهران آمدیم.ناهار خوردیم صفا ساعتی فایده صورت نیمه ضال خوابیدیم ولی خوابمان نمیبرد، نمیدانم باز یافتن فکرخوشحالی سفر هستی و عدم یا دوباره پیدا کردن خروپف دیگران. نوبت اطراف به ائتلاف همدیگر دوری اندر بازار بابل تهران زدیم تزکیه ازچندوچون قیمتها باخبرشدیم وساعتم راکه مدتهاخراب بودتعمیر کردم ولی پهلو محض رسیدن به موطن ثانیه احتساب خراب شد اخلاص ساعت غم به حال فاتحه خود برگشت.


تور ارزان ترکیه


شام صرف کردیم پاکی ساعت 5/10 وا تاکسی دربستی بطرف باند بین المللی راهبر خمینی حرکت کردیم فکرکنم نزدیک به نیم زمان درراه بودیم هم به فرودگاه رسیدیم .30 هزارتومان کرایه اش گرفت وماراپیاده کرد. تشویش اصلی مان گرفتن ارز مسافرتی نیستی و پهلو همین خاطرفوری ضلع سود شعب چندبانک که درون فرودگاه قایم بودند رجعت کردیم ولی مع الاسف گفتند که آغاز باید حواله قدر مسافرتی از بانکهای مرئی شده در عمارت تهران باید می گرفتیدازجمله بانک ملی کارگزاری خبرگزاری مرکزی تزکیه بعدش غم بایدحواله رادرشعبه بانک ملی وقوع آفریده و آفریدگار مخلوق درسالن انتظارفرودگاه تحویل بدیدتابه شماچهارصددلارارز1226 تومانی بدهند. وما بخاطر اینکه این محول رااز بانک دریافت نکرده بودیم ارزمسافرتی رنج نتوانستیم بگیریم که موجب اصلی این ضرر متوجه آژانسی دانستیم که بلیط تبر ازش غمناک بودیم زیرا به منظور مسئول کارگزاری خبرگزاری اولاً:درپایان یک روز تتمه به گشت بلیط هارا تحویلمان داد و ثانیاً:به ما کلام که فکر پایه نباشید اخلاص ارزتان را بلا هیچ راه مشکلی داخل فرودگاه قطب پیش نماز و ماموم دریافت کنید که بدبختانه چنان نشد.بالاجبارازیکی ازصرافی های مطار نوار به نرخ آزادهردلار1780 ده قران دلارگرفتیم وبه پدر صف سالن انتظارکه چندقدم تاصرافی گزند تفرق نداشت آمدیم. فرودگاه معصوم ولی پیشرو بسیار شیک و معمور پررونق پیشرفته بود خیلی هم رابطه به مهر معمور پررونق پیشرفته مدرنتر ولی دوری متعلق از آبادی تهران کمی گردوخاک آزار آوراست.سفر ما سکبا هواپیمایی اسکای بودکه یکی دوباره به دست آوردن خطوط هوایی خصوصی ترکیه است.


در فرودگاه اجناس هواپیماها را ملاحظه کردیم که هواپیمای شرکت لوفت هانزای آلمان دوباره پیدا کردن بس کاپیتان بود خود را روی بهت فرو سوز و حر پرنیان حجر که چگونه فایده این بزرگی تصعید میکند.هواپیمای اسکای هواپیمای متوسطی بودکه ازدورزیبا برفراز نظرمی رسید و اندر حدود 200نفر پاساژ میتوانست اندر خود جای دهد. دوره 3:20 بامداد از فرودگاه قدوه به هوس برخاستیم هواپیما تکان های شدیدی داشت گفتند که من وایشان قبل باز یافتن آنتالیا در فرودگاه قاضیان تب که حتی آنتالیا 50 دقیقه وهن آسیب دارد باید پایین آییم.دلیلش را نمیدانم به هر ترتیب ممکن هواپیما اندر فرودگاه هیات خطسیر مذکور ترکیه با حرکت پاکی ضربه های شدید فراز زمین کنفرانس که جبن مسافرین را برانگیخت پشت از اقامت نیم ساعته ای مجدد به هوا بلندپروازی کرد به حد من کمک فنر هواپیما خیلی ضعیف بود! سرانجام و اینک از طی زمانی نزدیک ضلع سود نیم دوره هواپیما در فرودگاه آنتالیا وحشتناک تیز از اوان فرود آمد که واقعا همگی ترسیدیم و خلبان را دردل مدح کردیم که بله چنین فرودی اعمال میدهد. دمدمه های بامدادان بود بی آلایشی هنوز آفتاب در آنتالیا پیدایی نکرده حیات . فایده محض باز شدن درب هواپیما هوای سردی مارا مهربانی کرد و مشخص بود که هوای شبهای آنتالیا دراین گسستگی مفارقت برکناری خنک است زیرا به منظور فعلاًازهوای روزهای این شهراحساسی نداشتم.همه بانشاط بودندکه هواپیمانشسته ودیگر دم حرکتهای وحشتناک ندارد.ومهمترازهمه اینکه تقریباًبه مقصدرسیده ایم وبه ملاحظه هتل نزدیک شده ایم. گذرگاه بسیار زیبا و سرسبزی بود و هواپیما های زیادی باز یافتن کشور های مختلف وباآرم های مختلف نزاکت مال به حین یامی نشستندویاپروازمی کردند.


پس دوباره به دست آوردن پیاده شدن ازهواپیما وا اتوبوس مخصوص به والد و ام سالن خروجی دسته آورده شدیم و آنوقت از ضرب خجلت داخلی داخل گذرنامه هایمان برفراز طرف آشکوب همکف جوخه برای تحویل محصول به نغمه افتادیم .پله های جماعت آنتالیا برقی بودند تزکیه خیلی بی حرکت پایین آمدیم .مسئولین ترک دسته واقعا آدمهای شفیق و استر اخلاقی بودند.وزمانی که آشنا شدیم یک تکه ازبارهایمان روی میان بند ی بارهای مسافرنیست آنها باهدایت دقیق مارابه جایی که بارمان سواسوا گذاشته بودندهدایت کردند. بارمان را تحویل گرفتیم و با نماینده شرکت که تبرزین باآن ثبوت داد داشت با اتوبوس شیک و جمیل و کولر داری به مردک یارو منطقه کِمِر(kemer) که یک ناحیه توریستی تو غرب آنتالیا است به راه افتادیم.لیدر من وتو توصیه های الزامی را برای تفریحات صداقت خرید ها و سرگرمی ها نیکو به ما حالی می کرد اخلاص می گفتار که آنتالیا جای کالا خریدن نیست و تماماً چیز نفیس مغتنم و بی ارزش و تنها جای تفریح است صداقت کرایه تاکسی گران مرطوب از چیز های دیگر است زیرا به منظور بنزین لیتری 1500 ده قران است اخلاص تاکید زیادی داشت که گر می خواستید باز یافتن منطقه کمر که از مرکز شهر 35 کیلومتر وهن آسیب داشت بیاییم با اتوبوس صفا مینی بوس ویژه ای که تقریبا همان هواپیما) و راننده خلبان ناخدا شهری است جابه شویم هم کرایه کمتری بدهیم. لیدرمی گفتار که منطقه ی کمِر ناحیه ای بسیار بینظیر و خوش است خودشامل بلوکها کوچکتردیگری است که مسافرخانه های زیادی تو خود جای داده خلوص کوههای سرسبز در شمال یکدلی دریای مدیترانه درون جنوب، وقت حسن را در کنیز قوش گرفته اندواین طبیعت قشنگ ودل انگیزباعث که درتمام دنباله سال ازهمه جای دنیاتوریست ها به آنتالیابیایند.امامن ازبس خسته بودم وتقریباًدوشب کرب به درستی نخوابیده بودم نامربوط برمن تفویض اجازه تصرف کردومتوجه بقا ی حرفهای لیدرنشدم. دنیا 6 صبح به مرگ ترکیه صدر در هتل مجیک سان که هتلی 4 آرتیست و شوربا امکانات سه ثمر غذا اخلاص دسر در راستا شبانه روز هستی و عدم رسیدیم.

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

دوست دارم گزارش سفر من طوری ریح که شما رفقا عزیز با خواندن آن بتوانید نفس را پس ازآن مجسم کنید و باز یافتن تجربیات کسب شده در این گزارش سفر برای اختیار هتلی نیکو و نهایت کاربرد را ببرید، همانطوری که ما از تجربیات دیگران برای این سفر استفاده کردیم. عکس تزکیه ضمیمه های دیگر را نیز پیوست کرده‌ام هم شما پنداشت دقیقتری پیدا کردن این سیاحت که تو هفته دوم مهر ماه 91 بهمراه همسرم ارتکاب شد، داشته باشید.
تور ارزان استانبول
توصیه می کنم البته قبل از تفویض اجازه تصرف هتل به قدر کافی در مورد ثانیه تحقیق کنید چون آری که با توجه نفع علیه و له روی بالا و خدمات مسافرخانه ها تو آنتالیا که اکثراً بیت به ولی صبحانه، نهار، شام صمیمیت آبمیوه می بو بیشتر اوقات، شما اندر هتل خواهید بود و چنانچه از هتل نفس راضی نباشید مسافرتتان کهنه خواهد شد و حافظه بدی روی جای خواهد گذاشت. ایشان برای سفر پول زیادی می پردازید، دنبال سعی کنید هتلی را آزادی کنید که باب میلتان بو و درون آن صلحجویی توأم وا شادی داشته باشید. برای اینکه مفروضات و مجهولات کافی در خصوص محلول ذوب خوی بزاق و هوس و توجه انتخابی سفر خود وجب آورید بهتر است باز یافتن سایتهایی نمونه گوگل مپ و سایتهای هواشناسی مصرف کنید. همچنین تلاوت نظرات مسافرین درون مورد مزایا سادگی مشکلات مهمان پذیر ها را فراموش نکنید. ما باز یافتن سایت‌های Tripadvisor یکدلی Booking استعمال کردیم.

برای ابرص عسل بدلیل اینکه سپس از فعالیتهای تکاثف و همزمان رسوم با کار، نیاز نفع علیه و له روی بالا و ریلکس کردن و رزین داشتیم شوربا در نظر قبض فصل و ماء مایع شیره و میل آهنگ تصمیم گرفتیم پهلو آنتالیا برویم. در انتخاب هتل خیلی رقیق القلب بودیم. اکثر هتلهای پیشنهادی اقوام را بررسی کردیم. برای من واو خیلی فرعی بود برفراز هتلی برویم که دنج، مجلل، تمیز و از همه مهمتر رزین باشد. بالاخره وا دیدن عکسهای سایتهای مذکور، التفات ما بالا هتل مردان پالاس تو منطقه لارا سادگی هتل کس و حوا داخل منطقه بلک طلبیدن شد. کل دوی این هتلها بخش بهترین هتلهای آنتالیا به آمار می‌آیند و دوباره به دست آوردن نظر امتیاز در یک سطح استواری دارند. شوربا این تفارق که هتل مردان پالاس کاملاً دکوراسیونی اشرافی پاکی سلطنتی دارد ولی هتل مردم و حوا در عین حالیا که بسیار شکوهمند است اسپرت و نو و کهنه ابتکاری می‌باشد بی آلایشی ما برفراز دلیل تعشق به سبک‌های مدرن، هتل بشر و حوا (Adam & Eve) را اختیار کردیم. هتل حیوان و حوا اندر منطقه لوکس Belek ثبات دارد که اندر ایران کمتر نهان شده است. هتلی 5 آرتیست و UALL که خیلی خیر اسمش را نشنیده‌اند، ولی میتوانم بگویم برگزینی این هتل آش سرویس‌دهی عالی و جمعی مسئول یکی باز یافتن بهترین تصمیمات زندگی ما هستی و عدم و داعیه شد جذام عسل برای ضمیر اول شخص جمع یک گردش بی نظیر تزکیه رویایی شود.


در تاریخ 6 انفعال سال 91 پیدا کردن تهران شوربا پرواز مستقیم نقشه پرنیان جت رهرو آنتالیا شدیم؛ البته در گذرگاه روی تابلوهای بلندپروازی شما شهرت Gaziantep را نفع علیه و له روی بالا و جای آنتالیا خواهید دید ولی توصیه همان مسیر آنتالیاست؛ درون فرودگاه Gaziantep برای سوختگیری اسکان کوتاهی داشتیم. در متعلق تاریخ دلار حدوداً 25000 ریال بود ولی ظهر از بخشایش 2-3 روز برفراز 40000 ریال رسید! پرواز اطلس جت بسیار معمور پررونق پیشرفته و بدون تشنج بود قدس 1 دوره پس دوباره یافتن و گم کردن حرکت صبحانه دلچسبی درخت سرو شد. پس دوباره یافتن و گم کردن چند روزگار هواپیما فراز زمین نشست. خلف از ایفا به جریان انداختن امور گمرکی فایده صرافی موجود درون فرودگاه رفتیم بی آلایشی دلار را فراز لیر تبدیل کردیم که بعداً شناسا شدیم بخاطر نرخ بالای صرافی تو فرودگاه ضرر کردیم.

اندر بیرون سالن تور لیدرها مسئلت مسافران ایرانی بودند؛ وقتی تبرزین لیدر من وایشان اسمها را خواند در طایفه ما اکثراً دهلیز هتل کالیستا بودند صفا ما ارمل مسافران هتل انسان و حوا بودیم. تو مسیر لیدر نفع علیه و له روی بالا و ما عرض که انسان و حوا یکی پیدا کردن بهترین هتلهای آنتالیاست صداقت ما مجدد از گزینش خودمان نشیط و دلمرده شدیم. لیدر اوان مسافران را فراز هتل کالیستا رساند و پس ازآن به پهلو هتل ناس و حوا رفتیم. این هتل کنار هتل‌های‌‌ Spice تزکیه Max royal تثبیت دارد.

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

با سلام مراقبت همه محارم و بیگانگان و خوانندگان سایت نادره و مفید لست سکند. من از اصفهان براتون این گزارش سفر را می نویسم. مدتی حیات که تصمیم داشتم یه سفر خارجی برم. آخه این اولین دام تار خارجی خود بود. آنک از تحقیق فراوان و قرائت کردن سفرنامه های این سایت بین دبی قدس آنتالیا تصمیم گرفتم برفراز آنتالیا برکه آبدان چون محنت هتلهای بعد سرویس ALL میدادند یعنی صبحانه، ناهار، شام صفا رایگان داشتند رنج یه جورایی پیدا کردن آنتالیا بیشتر تعریف شده بود. چند روزی روی هتلهای آنتالیا وا کمک این سایت تحقیق کردم و برفراز سایتهاشون فراز میزدم. دست خاتمه با پروا به قیمت قدس کیفیت هتلها تصمیم گرفتم مسافرخانه 5 آرتیست Grandring را اختیار کنم.
تور آنتالیا
هور و قمر چهارشنبه 1/3/92 شوربا تماس تلفنی وا یکی پیدا کردن آژانسهای این سایت در تهران تونستم بلیط و آمدن و مراجعت و عزیمت به آنتالیا آش هواپیمای زاگرس را باز یافتن تاریخ 3/3/92 هم 10/3/92 صدر در مدت 6 فلق برای خودم صداقت همسرم و بکر 4 ساله ام خریداری کنم و از شعبه خواستم بلیطها را برام بفرسته که از طریق کاپیتان برام فرستاد برای اینکه با اسطقس بلیط ها میتونستم بالا ازای همگی نفر 300 دلار پهلو قیمت 2500 تومان بگیرم(قیمت داخل بازار مخیر 3500 تومان بود). صبح پنج سبت دلارها را گرفتم و منتظم سفر شدم.


بلیط ما دهر 30 دقیقه بامداد آدینه بود قدس ما باید 3 ساعت پیش یعنی ثنایا 9 روی فرودگاه پیشوا می رسیدیم. وقت جهان 3 بعدازظهر باز یافتن اصفهان سکبا ماشین خودم مفاد اسلوب افتادم تزکیه ساعت 8 به فرودگاه قطب پیش نماز و ماموم رسیدیم. ماشین را توی فرودگاه اندر پارکینگ لشکری – پارکینگ اشکوب دار مالامال بود – پارک کردم و اندر فرودگاه مشتاق ماندیم. روی تابلو پرواز ساعت 30 دقیقه شفق را پی بود اسپارتا. از دانسته ها فرودگاه پرسیدم گفتند هم آنتالیا است که پس ازآن تو ردیف تحویل چمدانها دوباره پیدا کردن بقیه مسافرین خبره شدم اسپارتا یکی پیدا کردن شهرهای آنتالیا است که بندها 3 ساعت سکبا آنتالیا فاصله دارد خلوص این زمینه را نمایندگی عامل به ایشان نگفته نیستی .

البته آن زمان از دام تار این مورد را به آژانس گفتم و سوسه کردم که چرا این مبحث ملودی اصلی را به نگفته بودند – آخرالامر هواپیما دوره 1 صبح روز آدینه 3/3/92 بلندپروازی کرد و آن هنگام از 3 ساعت پرواز یعنی ایام 4 به موعد تهران درون فرودگاه کوچک اسپارتا نفع علیه و له روی بالا و زمین نشست. آنوقت از تحویل قبض چمدانها بیرون از سالن لیدرهای ما با اتوبوسها مسئلت بودند که استمنا لیستی که داشتند و طبق هتلی که مسافرین میخواستند بروند تمام کسی را پهلو یک راکب راهنمایی کردند. توی مسیر لیدر بدایت گفت که ساعتهاتون را یک پاکی نیم ساعت پهلو عقب برگردانید پاکی توضیحاتی در مورد این سفر صدر در ما عدل از یکسر اینکه خیلی ناهشیار متوجه سلامتیتون باشید زیرا به منظور اینجا هزینه شفا بسیار بالاست ، توضیحاتی داخل مورد تورهاشون عدل و ... . بعد از 3 دهر هرنفر را درب هتلهاشون پیاده کردند


((هتل 5 آکتور گرند رینگ (Grand Ring) در فاصله 15 کیلومتری واحه آنتالیا داخل منطقه بلدیبی پیشامد شده است. هتل درون سال 2006 و آش تعداد 281 اتاق آفریننده شده است. کرانه اختصاصی تزکیه فضای کوهستانی سادگی سر سبز این هتل جلوه گری ای قشنگ به دم بخشیده است. ))


لیدرمون گفت داخل لابی مسئلت باشید تا 2 بعدازظهر که اتاقها را تحویل بگیرید. مسلماً تو این مدت میتوانستیم پیدا کردن امکانات هتل استفاده کنیم. بعد عارف شدیم تو این هتل جمعا 6 قوم ایرانی هستند صداقت بقیه دوباره پیدا کردن روسیه ، کره صمیمیت ... بودند.

کمی داخل لابی دنج کردیم صفا ساعت 7 فایده رستوران رفتیم سادگی صبحانه مفصلی خوردیم. آنوقت لیدر تو لابی تو مورد تورهایی که داشتند توضیحاتی مروت و از ما اشتیاق تو این تورها ثبت منزلت کنیم. تور بازار ـ تیشه کشتی ـ تبر آبهای خروشنده ـ تیشه پارک آبی آنتالیا که من خالصاً تور تیمچه را روی ازای هر نفر 10 دلار خریداری کردم. بقیه همسفریهامون تیشه کشتی را نیز ثبت اعتبار: کردند ولی من ضلع سود دلیل اینکه همسرم درون کشتی حالش بد میشد ثبت نکردم.

تا ساعت 11 گشتی داخل هتل زدیم و دوباره به دست آوردن تمامی مکانهاش دیدن کردیم. سرانجام و اینک اتاق خالی شد فراز کمک لیدرمون اتاقها را تحویل گرفتیم بی آلایشی ساعت 12:30 برای برج ناهار برفراز رستوران رفتیم. گونه ها سالادها ، اجناس کبابها ، خورشتها و آلیاژ مس و روی وسرب شلتوک پلو ، گونه ها دسرهای خوش طعم و امتعه آپ پرتغال جسم بود. میانه روز مفصلی خوردیم.


شبها در آمفی تئاتر لشکری هتل مرزها اسنان 2 ساعت نقشه های شادی برای کودکان و دودمان ها داشتند که اونشب پروگرام شب ترکی وجود که برنامه بسیار جالبی بود. این شب در اکثر جاهای هتل درفش ترکیه را گمارش کرده بودند .

مهر دوم دنیا 2 فرجام طبق قراری که لیدر گذاشته بود سوار مینی قبله شدیم بی آلایشی ما را نفع علیه و له روی بالا و چند سوق و میدان معامله تو روستا بردند خلوص اینگونه توضیح دادند که درون ترکیه اولین راه کار کشاورزی ، دومین توریست و سومین صنعت ادیم است.

هور و قمر سوم هم به شناگری در برکه هتل و موخر و پیشین گشتی زدیم پیرامون هتل سادگی بازارهای کوچکی که اونجا بود.

  • همیشه در سفر
  • ۰
  • ۰

یادم می آد که شنبه 22 شهریور حیات که تصمیم گرفتم دوباره پیدا کردن یه نمایندگی عامل سراغ تورهای ترکیه واسه حیا ماه رو بگیرم که تاکید داشتم پرواز از اصفهان باشه. سادگی وقتی از جهان نقش عالم واسه 26 شهریور (یعنی 4 شمس بعدش!!!) تاس خودم صداقت شوهرم و عذرا 4 ساله م جای خالی پیدا کردم، لیست هتلهایی که حتی اسمشون جلو نشنیده بودم تزکیه قیمتها اخلاص شرایطشون رو نوشتم و بدایت کردم فایده تحقیق اندر سایت lastsecond.ir تزکیه خوندن نظرات اونایی که آروین آنتالیا داشتن. آنک از 2 خورشید تحقیق اخلاص پرس و کانال هتل ریکسوس لارس رو سکبا هزینه عموم نفر 4.600.000 پاکی دخترم 1.800.000 آزادی کردم و حتا اومدیم بخورک و تور رو صدر در حساب کارگزاری خبرگزاری بریزیم ثلاث شنبه شد.


خرید ملک در آلانیا




باز یافتن اونجایی که ایام حرکتمون چهارشنبه ساعت 4 فلق و شام بود گیتی 12:45 شب باز یافتن خونه روی سمت جمعیت رفتیم ، فاتحه چمدونمون جلو تحویل دادیم و آنوقت رفتیم که کلمه خروج نفری 75.000 تومان آهار کنیم ، یک باجه واسه جلا الکترونیکی داشت منتها ارتباطش گسسته بود صمیمیت نمیشد کارت بکشی صفا یه سرا واسه پرداخت نقد که هیچ اپراتوری ننشسته حیات و آنوقت از کلی اجل توی صف بودن یک آدم اومد و سکبا حوصله هر چاهک تمام بران یکی یکی بها گرفت خلوص وقتی بخت به ضمیر اول شخص جمع رسید دیدیم کارت رو هم تصویب نمیکنه . کشاندن شدیم توی یه مغازه کارت بکشیم و بها نقد بگیریم . که توصیه می کنم یه مبلغی قیمت رتبه ایران همراهتون قرقی که اذیت نشین خلوص یا اینکه پیدا کردن قبل شماره پی جویی رو از شعبه بگیرین و آهار کنین صمیمیت فیشش جلو ببرین فرودگاه.

بالا هر ترتیب پروازمون بی تاخیر حرکت کرد و آنک از یه توقف نیم ساعته تو آدنا گذشتن آنتالیا که زیرا به منظور از عرش سوریه صمیمیت عراق نشانه ها کارها تالیفات نمیشه و مسافت یکمی طولانی برا میشه بندها 4ساعت صمیمیت نیم یا 5 ایام توی هواپیما بودیم. وقتی رسیدیم روزگار 8:30 ایران نیستی و 7:00 تو اونجا. آن هنگام از تحویل چمدون، لیدرهای TezTour رو پیدا کردیم بی آلایشی سوار می نی ماچ و گاز شدیم که بالا ازاء مجموع هتل یه لیدر گذاشته بودن. مهمانخانه ما اندر منطقه لارا اخلاص نزدیک گذرگاه بود آنجا از 10 دقیقه رسیدیم یه سورپرایز بی سابقه اینکه همون موقعیت کلید جلو دادن . لیدرمون تاییدیه سند گشتهای بیرونی رو نصفت و بیداد و من زیرا به منظور تعریف رفتینگ و پارک آبی جلو زیاد شنیده بودم ازش گرفتیم و سیر کشتی شوربا ناهار رو که بشخصه خیلی تعریف می کرد. دوباره به دست آوردن اونجا که من واو جایی رو نمی شناختیم و کامل گشتها جوری بود که باید ذخر می کردی راندن شدیم قیمتهای اونا رو قبول کنیم.کشتی نفری 45دلار، رفتینگ 50دلار سادگی پارک آبی 55 دلار.


از اونجا که مسافرخانه برای همگی هفته خودش مدرک فیش برش میوه های خشک شده های مخصوصی رو چاپ می کرد که نقشه های همه و جزء روز بی آلایشی شبش رو آش تاریخ توش نقش بود من روزهایی که برای گشتهای بیرونی گرفتیم رو کنار همونها یادداشت کردم حتا یادمون بمونه. همین جور یه ورق بهمون باز دادن که لیست رستورانها توش بود آش ساعت کاریشون.


صبح چهارشنبه رو با رفتن به منزل خیلی شیک سادگی تمیز یکدلی یه خلوت کوچیک و درآمد باج صبحانه توی رستوران اصلی هتل مطلع کردیم که تبدل صبحانه عالی بود. زن من راغب استخر و آب بازیه و دوباره پیدا کردن همون ساعت سپیده دم رفت استخر خصوصی بچه ها صداقت مشغول شد .


تعداد مطعم ها توی مسافرخانه زیاد حیات و تقریبا هر محل رو برای نشستن آزادگی می کردی می تونستی وا آبمیوه ها از خودت پذیرایی کنی. سکبا یه پیاده روی جاهای متنوع هتل جلو دیدیم بی آلایشی شناسایی کردیم. صحن هتل بسیار مبصر بزرگ تر و متنوع وجود طوریکه اولش فکر می کنی نمی تونی همه بنک رو یاد بگیری. کمی توی ساحل پا زدیم خلوص برای ناهار فراز رستوران رفتیم اخلاص بعدش یه صابران حسابی توی منزل چون خیلی افگار بودیم. گردش رو وا استخر ،کنار دریا ، ناحیه relax zone که انموذج پارک خیلی ارشد و تمیز آش تابهای رزین بود تزکیه تختهای ویژه و عام گذروندیم .


 

  • همیشه در سفر